هنر ما را به گونه اي رويايي از درد هستي رها مي سازد.
خوش آمدید - امروز : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » تفریح و سرگرمی » معما و تست هوش » ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    ضرب المثل | حیوانات | قضاوت | زندگی | خرگوش | دنیای ضرب المثل

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    عبارات مهم : ضرب المثل – حیوانات

    داستان ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    مورد استفاده:

    در مورد افرادی به كار می رود كه تمام عمر خود را با فریبكاری گذرانده اند، ولی تلاش دارند تا خود را عابد نشان دهند.

    در گوشه ای از یك جنگل بزرگ تعدادی حیوان در همسایگی هم به خوبی و خوشی زندگی می كردند. این حیوانات كه یك داركوب، یك كلاغ و چند حیوان دیگر بودند روی شاخه های یك درخت لانه درست كرده بودند. و همان جا با هم زندگی می كردند.

    ضرب المثل | حیوانات | قضاوت | زندگی | خرگوش | دنیای ضرب المثل

    داركوب هنگامی که می خواست جهت خودش لانه درست كند، چندین روز به طور دائم به درخت نوك زد تا توانست یك منزل خوب، بزرگ و جادار درست كند. داركوب مدت ها در آن لانه زندگی كرد تا اینكه یك روز به همسایه هایش گفت: چند سالی است دوست عزیزم كبك را ندیده ام می خواهم مدتی به دیدن او بروم و برگردم. دوستان و همسایگانش با آرزوی دیدار دوباره با او خداحافظی كردند و داركوب عازم سفر شد.

    ماه ها از رفتن داركوب گذشت ولی هیچ خبری از او نشد، كم كم همسایه هایش به این نتیجه رسیدند كه یا جهت او در طی این مدت اتفاقی افتاده و یا داركوب نگونبخت در دام صیادی گرفتار شده.

    یك سال منزل ی داركوب خالی بود و هیچ خبری از داركوب نشد. بعد از مدت ها یك فرزند خرگوش زخمی و ضعیف به آن منطقه از جنگل آمد. كلاغ، مرغ، سنجاب و بقیه ی حیوانات جنگل به او كمك كردند و حتی زخمش را بستند و غذا به او دادند تا اصلاح پیدا كرد.

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    یك ماه طول كشید تا خرگوش خوب و سرحال شود. در این مدت میان حیوانات و پرندگان ساكن بر روی درخت با خرگوش تازه وارد صمیمیتی ایجاد شد تا اینكه هنگامی که خرگوش خواست از پیش آنها برود به او پیشنهاد كردند كه در كنار آنها بماند و در لانه ی داركوب كه یك سال است خالی افتاده زندگی كند. خرگوش با خوشحالی پذیرفت و در منزل داركوب ساكن شد.

    مدت ها از حضور خرگوش در لانه ی جدیدش می گذشت كه یك روز اتفاق تازه ای افتاد. داركوب صحیح و سلامت به منزل اش برگشت و هنگامی كه دید خرگوش در لانه اش زندگی می كند شروع به دادوبیداد كرد و گفت: جهت چی به منزل ی من آمدی؟ تو از كی اجازه گرفتی تا اینجا ساكن شوی؟

    خرگوش كه بعد از مدت ها صاحب یك لانه خوب و گرم شده است بود و دلش نمی خواست به این راحتی منزل اش را از دست بدهد گفت: تو علت و مدرك بیاور كه این لانه جهت توست؟

    ضرب المثل | حیوانات | قضاوت | زندگی | خرگوش | دنیای ضرب المثل

    داركوب گفت: تمام همسایه ها شاهد هستند كه من چندین روز زحمت كشیدم و دائم به درخت نوك زدم تا توانستم این لانه را در دل درخت بكنم. آنها حتماً شهادت می دهند.

    داركوب تمام همسایه هایش را جمع كرد و گفت: می خواهم شما به این خرگوش بگویید لانه ی من را ترك كند. شما شاهد هستید كه من این لانه را ساختم. حیوانات همسایه می دانستند حرف داركوب درست است ولی آنها خودشان بودند كه از خرگوش خواسته بودند برود و در لانه ی داركوب ساكن شود. از طرفی همسایه ها خرگوش را دوست داشتند و نمی درخواست کردند ناراحتش كنند. همینطور كه داركوب منتظر شهادت همسایه ها بود، كلاغ گفت: من تازگی ها شنیده ام كمی پایین تر از اینجا نزدیك بركه گربه ای زندگی می كند كه خیلی در قضاوت عادل است.

    ضرب المثل مژدگانی كه گربه ما عابد شد

    من شنیده ام او از عادت گوشت ذلت خود دست برداشته و فقط به ذكر و عبادت خدا می پردازد. بهتر است نزد او بروید تا او بین شما عادلانه قضاوت كند.

    خرگوش و داركوب كه هیچ راه چاره ای جز این به ذهنشان نمی رسید به دیدن گربه ی عابد رفتند. و تمام ماجرا را جهت او تعریف كردند و درنهایت داركوب به گربه گفت: حالا ما از شما می خواهیم با عدالت میان ما قضاوت كنید.

    گربه ابتدا شروع كرد به چرب زبانی و اطمینان دادن به آنها جهت اینكه او گربه درستكار و راستگویی است گربه خیلی خوب توانست اطمینان آنها را جلب كند بعد به آنها گفت: شما چند لحظه ای اینجا بنشینید تا من چند لحظه بیرون بروم و كاری انجام دهم و مجدداً پیش شما بازگردم.

    با رفتن گربه، داركوب و خرگوش كه خیلی خوشحال بودند منتظر نتیجه ی قضاوت گربه نشستند كه ناگهان گربه از پشت به آنها حمله كرد و سر آنها را كند و قبل از آنكه بتوانند حركتی كنند آنها را خورد.

    منبع : rasekhoon.net

    واژه های کلیدی: ضرب المثل | حیوانات | قضاوت | زندگی | خرگوش | دنیای ضرب المثل

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب خارجی
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • کتب خلبانی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • هاردکپی کتاب های دندانپزشکی
  • منابع اورجینال رباتیک
  • کتاب اورجینال