یكدیگر را مسخره نكنید (اگر دین دارید)
خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » علم و فناوری » آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    ملک الشعرای بهار، آخرین قصیده سرای بزرگ زبان فارسی، سراینده ی ترانه مشهور مرغ سحر، قصیده دماوند و… در طول عمر نه چندان بلندش به شاعری بسنده نکرد، او

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    عبارات مهم : روزنامه نگار – دوران قاجار

    زندگینامه ملک الشعرای بهار

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    ملک الشعرای بهار، آخرین قصیده سرای بزرگ زبان فارسی، سراینده ی ترانه مشهور مرغ سحر، قصیده دماوند و… در طول عمر نه چندان بلندش به شاعری بسنده نکرد، او در عین حال روزنامه نگار، محقق ادبی، وکیل مجلس و سیاست پیشه بود.

    نام : محمدتقی

    نام خانوادگی : بهار

    ملک الشعرای بهار، آخرین قصیده سرای بزرگ زبان فارسی، سراینده ی ترانه مشهور مرغ سحر، قصیده دماوند و… در طول عمر نه چندان بلندش به شاعری بسنده نکرد، او

    تاریخ تولد : ۱۲۶۵

    محل تولد : مشهد

    وی در سال ۱۲۶۵ در مشهد چشم به دنیا گشود. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری نام دارد. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی در وقت ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که بعد از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی قصیده سرای مشهور عهد فتحعلی شاه می دانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید.

    او از چهار سالگی به مکتب منزل رفت و تحصیلاتش را شروع نمود. در سال ۱۲۷۲ با شاهنامه از طریق پدرش آشنا شد و در همین سال نخستین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدر خود جایزه دریافت کرد. وی از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز می آموخت.

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    در سال ۱۲۸۰ پدرش که او را از شاعری منع و به کاسبی تشویق کرد ولی او دنباله کار شعر را رها نکرد. در سال ۱۲۸۳ پدرش فوت شد و مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش بهار افتاد ولی او تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همان سال لقب پدرش ، ملک الشعرایی آستان قدس را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.

    مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. بهار در زندگی نامه ی خودنوشت اش می گوید که پدرش ترجمه های الکساندر دوما را که تازه انتشار یافته بود به منزل می آورد و با صدای بلند جهت افراد خانواده می خواند و چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد.

    ملک الشعرای بهار، آخرین قصیده سرای بزرگ زبان فارسی، سراینده ی ترانه مشهور مرغ سحر، قصیده دماوند و… در طول عمر نه چندان بلندش به شاعری بسنده نکرد، او

    «از همان اوان كودكي، از باغ و كوه خيلي محظوظ مي شدم. جمعه ها دايي هاي من، مرا به كوهسار مشهد كه به كوه سنگي و كوه خلج و كوه سنگتراش ها معروف هست، همراه مي بردند. آنها پياده بودند، و اوايل كه من چهار يا پنج ساله بودم، مرا به دوش نهاده، مي بردند، و از سن شش و هفت به بعد، با آنها پياده راه مي پيمودم. از ديدن گلهايي كه در دامنة كوه و خود كوه روئيده بود، از قبيل لاله هاي پاكوتاه پررنگ و شقايق كه ما آن را « لاله دخترو» مي گفتيم و نوعي گل قرمز ريز كه بر بوته هاي كوتاه خار مي شكفت، بغايت شكفته خاطر و شاد مي شدم. از گنجشك آمخته و كبوتر خوشم مي آمد…

    از سن چهار سالگي مرا به مكتب سپردند. معلم من زن عمويم بود كه در محلة خود ما منزل داشت و در آن مكتب يك دختر، صغري نام، هم سن من بود و با من درس مي خواند. من قرآن را نزد زن عمويم خواندم و وقتي كه در سن شش سالگي به مكتب مردانه رفتم، فارسي و قرآن را بخوبي مي خواندم.

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    در هفت سالگي شاهنامه را نزد پدرم در ايام تعطيل مي خواندم و معاني مشكله آن را پدرم به من مي فهمانيد و اين كتاب به طبع و ذوق من در فارسي و لغت و تاريخ ايران كمك بي نظيري كرد كه هيچ وقت فوائد آن را از خاطر نمي توانم برد؛ من جمله، بعد از يك دوره خواندن شاهنامه، توانستم در همان كودكي به همان بحر شاهنامه شعر بگويم و مورد تمجيد پدرم واقع شوم.»

    با فوت ناصرالدین شاه و تحول اوضاع سیاسی کشور عزیزمان ایران پدر بهار که تا آن دوران به تربیت شعری پسرش می پرداخت. تصمیم گرفت که او را از پرداختن به شاعری منع کند. لیکن دیگری دوران جهت شاعری مناسب نمی دانست. بعد تصمیم گرفت پسرش مشغول به تجارت شود.

    «پدرم هم تا سن پانزده سالگي من در قسمت شاعري من سعي زيادي بخرج مي داد. بعد يكمرتبه خيالاتش عوض شد، زيرا تغيير اوضاع ايران بعد از فوت ناصرالدين شاه و در عهد مظفرالدين شاه طوري محسوس بود كه پدرم مي گفت قهراً اوضاع دربار و دولت عوض شده، كسي من بعد به شعر و شاعران اعتنا نخواهد كرد و علم و فضل را رونق و جمالي نخواهد ماند و اهل اين حرفت گرسنه و بيكار و از لذات حيات و سعادت زندگي مهجور خواهند ماند.

    اين خيال در مغز پدرم چنان قوت گرفت كه مرا از شعر گفتن تقريباً منع كرد و اصرار داشت كه به تجارت بپردازم و بدين خيال مرا در اوان بلوغ داماد كرد…

    زندگی سیاسی محمدتقی بهار بسیار پرفراز و نشیب است

    تلون فكري پدرم و حالت عصباني وي زياد مي شد، به حدي كه يك مرتبه مرا از رفتن به مدرسه بازداشت و به دكان بلورفروشي كه دايي من صاحب آن بود، به شراكت گذاشت و مرا به وي سپرد.

    در همين اوقات پدرم وفات يافت و بعد از فوت پدرم، يكمرتبه زندگي من عوض شد.»

    پس از فوت پدر محمدتقی نوجوان وارد دنیای سیاست شد. وادی که تا آخر عمر به رغم تبعیدها و زندان ها از آن کناره نگرفت.

    در شانزده سالگی به جمع مشروطه خواهان خراسان پیوست. نخستین شعرهای سیاسی و اجتماعی خود را در روزنامه خراسان که مخفیانه در مشهد چاپ می شد منتشر کرد. بهار جوان به حزب دموکرات پیوست و روزنامه نوبهار را با مسئولیت و سردبیری خود به عنوان مبلغ عقاید حزب دموکرات در مشهد منتشر کرد.

    این روزنامه بعد از چندی به علت مخالفت با حضور قوای روسیه در کشور عزیزمان ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازه بهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه تعطیل و بهار نیز دستگیر و به پایتخت کشور عزیزمان ایران تبعید شد.

    زندگی سیاسی بهار بسیار پرفراز و نشیب هست. او بارها چه در دوران قاجار و چه در دوران رضاشاه طعم حبس و تبعید را چشید.

    پس از تبعید رضاشاه در شهریور سال ۱۳۲۰ بهار تصمیم گرفت که خاطرات سیاسی اش را بنویسد.

    «بسياري از جوانان ايران كه بايد هاديان افكار و پيشروان كاروان سياست و اجتماع آينده شوند، از داستانهاي گذشته هيچ گونه آگاهي ندارند؛ براي برطرف اين نقيصه، چند فقره يادداشتها و تذكارهاي محفوظ و مضبوط را، زير عنوان تاريخ مختصر احزاب سياسي، به شكل مقالاتي در روزنامة مهر ايران » انتشار داد.

    «خداي را به شهادت مي طلبم كه اين تاريخ را تنها براي خدمت به افكار عامه و ضبط وقايع كشور نوشته ام و ذره اي قصد انتقام يا انتقاد در نوشته هاي مزبور نداشته ام.»

    آرامگاه ملک الشعرای بهار در آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران قرار دارد

    «آنچه در مقالات مهر ايران نگارش يافت، به قدري مورد علاقه و ستايش عامة مردم قرار داده شد كه مرا به تدوين جداگانة آن تاريخچه ترغيب نمود. از اين روي، با خود انديشيدم اكنون كه بايد كتابي مدون شود،همان بهتر كه فصولي نيز در مقدمه كار كودتا و بيرون آمدن سردار سپه كه پهلوان اين داستان هست، بنويسم و كتابي در تاريخ مختصر پادشاهي احمد شاه قاجار… بوجود آورم… . اين بود كه مجلد نخستين را برآن يادداشتها افزوده، هر دو جلد را تاريخ انقراض قاجاريه نام نهادم.» آن مقالات روزنامه مهر ايران نيز سپس بصورت يك جلد مستقل به طبع رسيد.»

    بهار با روی کارآمدن کابینه قوام السلطنه در بهمن ۱۳۲۴ به وزارت فرهنگ برگزیده شد. بیماری بهار موجب شد که دوران وزارتش به چند ماه محدود شدود. بهار بعد از استعفا جهت معالجه بیماریش عازم سوئیس شد.

    آخرين فعاليت اجتماعي او، كه از نظر او فعاليتي سياسي نبود، رياست جمعيت هواداران صلح بود. او هميشه مي گفت كه: « امر صلح را به باعث علاقه به صلح و دوستي و نه به باعث وابستگي خاصي به آنان كه دربارة آن به تبليغ مي پردازند، دوست مي دارم. خواه هواداران صلح از امريكا و انگلستان باشند و خواه از شوروي و چين، فرياد صلح خواهي اصيل و قابل احترام است.»

    هنوز يك سال از بازگشت بهار از سويس نگذشته بود كه دوباره سخت مريض شد و از كلية فعاليتهاي ادبي و اجتماعي بازماند و بيماري اوره نيز علاوه بر سل او را مي آزرد.

    در سال ۱۳۲۹ بهار به بیماری سل مبتلا شد. به ریاست او در پایتخت کشور عزیزمان ایران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی جهت تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت بیماری ناتمام ماند.همچنین قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود.بهار آخر در سال ۱۳۳۰ بر اثر بیماری سل درگذشت. پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران تشییع و در همانجا به خاک سپرده شد.

    کتاب ها:

    احوال فردوسی

    تاریخ تطور شعر فارسی

    تاریخ مختصر احزاب سیاسی

    چهارخطابه

    دستور پنج استاد

    دیوان اشعار

    زندگانی مانی

    سبک شناسی

    شعر در ایران

    قبر امام رضا (ع)

    فردوسی نامه

    یادگار زریران

    تصحیح ها:

    تاریخ بلعمی

    تاریخ سیستان

    رساله نفس

    شاهنامه فردوسی

    مجمل التواریخ و القصص

    منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی

    بهار در پايان مقدمه اي كه بر جلد سوم سبك شناسي خود نوشت و اجازه انتشار نيافت، مي نويسد:

    «دوستان عزيز!

    بهترين ايام شباب من در زحمت و محنت و حرمان و خسران به طريقي كه خوانديد، تلف گرديد. هيچ بهره اي از درك لذايذ و خوشيهاي ايام شباب نبردم و هيچ طرفي از كسب ثروت كه وظيفة جواني و اسباب آسايش ايام پيري و ناتواني هست، نبستم. چه خوب مناسب افتاد قطعه استاد بزرگوار فردوسی عليه الرحمه در اين باب، كه فرمود:

    بسي زحمت بردم، بسي نامه خواندم ز گفتار تازي و از پهلواني

    به چندين هنر شصت و سه ساله ماندم كه توشه برم ز آشكار و نهاني

    بجز حسرت و جز وبال گناهان ندارم كنون از جواني نشاني

    به ياد جواني كنون مويه آرم بدين بيت بو طاهر خسرواني

    جواني من از كودكي ياد دارم دريغا جواني ! دريغا جواني!»

    گردآوری : بخش علمی بیتوته

    منابع : hamshahrionline.ir – bartarinha.ir

    واژه های کلیدی: روزنامه نگار | دوران قاجار | زندگینامه | روزنامه | بیماری | ایرانی | شاهنامه | آرامگاه | سیاسی | زندگی | تاریخ

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • خرید کتاب خارجی
  • کتاب های پزشکی مولکولی اورجینال
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • دانلود فایل های زبان اصلی بیماری های مغز و اعصاب
  • کتب خلبانی زبان اصلی
  • چاپ کتاب آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • کتاب اورجینال