به خاطر صدای بلند همسرم طلاق گرفتم

طلاق به خاطر اذیت شدن از صدای شوهر

زهره که از فریادها و صدای هر لحظه بلند شوهرش خسته بود، هنگامی که دید که با هر تلنگری باید صدای داد و فریاد همسرش را بشنود تصمیم به جدایی گرفت. این زوج جوان تنها ۱۵ ماه بود که زندگی مشترکشان را شروع کردند، ولی کارشان به جدایی کشید. زن جوان در این باره به قاضی دادگاه خانواده گفت: ۱۵ ماه است که با پرهام ازدواج کرده‌ام و زندگی مشترکمان شروع شده است هست. با هم از طریق خانواده‌هایمان آشنا شدیم و بعد از چند جلسه صحبت به صورت سنتی با هم ازدواج کردیم.

اوایل پرهام را دوست داشتم و احساس می‌کردم در کنارش خوشبخت خواهم شد. ولی هنگامی که مدتی گذشت متوجه رفتارهای عجیب و غیرقابل تحملش شدم. پرهام مرد خشنی بود و مرتب سرم فریاد می‌زد. به هر بهانه‌ای صدایش را بلند می‌کرد و داد و بیداد به راه می‌انداخت. او نه فقط با من بلکه با همه چنین رفتاری را داشت. حتی سر خانواده اش هم فریاد می‌زد. هرچه تلاش کردم این اخلاقش را عوض کردن دهم فایده‌ای نداشت.

به خاطر صدای بلند همسرم طلاق گرفتم

انگار داد زدن و با صدای بلند صحبت کردن را دوست دارد. روزی نمی‌شود که اوسر من داد نکشد. حتی سر بی‌اهمیت‌ترین‌ و کوچک‌ترین پرسشها از کوره در می‌رود و فریاد می‌زند. حتی همسایه‌هایمان هم چند بار اعتراض کرده‌اند ولی فایده‌ای نداشته. پرهام مرد بی‌آبرویی است و احترام گذاشتن به همسرش را بلد نیست. در منزل هنگامی که با هم هستیم جرات نمی‌کنم با او حرف بزنم. می‌دانم که در آخر باید صدای بلندش را بشنوم.

این واکنش‌ها پرهام باعث شده است که از او متنفر شوم. دیگر حتی دلم نمی‌خواهد با این مرد صحبت کنم. هنگامی که در منزل یا تلفنی جرات نمی‌کنم با شوهرم صحبت کنم، آیا باید با او به زندگی‌ام ادامه دهم. واکنش‌ها پرهام باعث شده است از او فاصله بگیرم. زندگیمان دیگر مثل گذشته نیست و از هم دور شده‌ایم. جهت همین بهتر است از هم جدا شویم تا در آینده دچار مسئله و اختلاف نشویم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: من هر لحظه با این اخلاق بزرگ شده‌ام و هنگامی که عصبانی می‌شوم دست خودم نیست. حتی در مواقع عادی هم به علت تن صدای بالایی که دارم، ناخودآگاه بلند صحبت می‌کنم. خیلی وقت‌ها عصبانی نیستم و حرف عادی که می‌زنم با صدای بلند هست. دست خودم نیست. حتی خانواده‌ام و دوستانم این عنوان را می‌دانند و عادت کرده‌اند. ولی زهره مرتب بهانه‌گیری می‌کند. او هم تلاش می‌کند مرا عصبانی کند.

سر هرچیزی دعوا راه می‌اندازد. از ازدواج با من پشیمان شده است جهت همین دنبال بهانه می‌گردد. هر شب اعصاب مرا به هم می‌ریزد. باعث شده است پیش همه بی‌آبرو شویم. من هم از این زندگی پر از جنگ خسته شدم و می‌خواهم به آن آخر دهم. حالا که تصمیم او جدایی است بهتر است جدا شویم، این‌طوری آبروی من هم کمتر می‌رود.

زهره که از فریادها و صدای هر لحظه بلند شوهرش خسته بود، هنگامی که دید که با هر تلنگری باید صدای داد و فریاد همسرش را بشنود تصمیم

در آخر نیز قاضی تلاش کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. ولی این زوج از طلاق منصرف نشدند جهت همین پیگیری به این پرونده به جلسه آینده موکول شد تا آنها وقت بیشتری جهت فکر کردن راجع به تصمیم‌شان داشته باشند.

منبع: میزان

واژه های کلیدی: خانواده | ازدواج | خانواده | زندگی | جدایی | خبر | اجتماعی |