برخي برده به دنيا مي آيند، ديگران برده مي شوند و باز عده اي به سوي برده داري جذب مي شوند.
خوش آمدید - امروز : چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » اخبار » جعبه سیاه محاصره قطر

    جعبه سیاه محاصره قطر

    کشورهای عربی | مداخله نظامی | دولت ترامپ | خاورمیانه | نیویورک | عربستان | سعودی ها | آمریکایی | آمریکا | ایران

    جعبه سیاه محاصره قطر

    جعبه سیاه محاصره قطر

    عبارات مهم : کشورهای عربی – مداخله نظامی

    کشورهای عربی با محوریت عربستان روز گذشته برنامه حصر اقتصادی و سیاسی قطر را عملیاتی کردند. به دنبال این تصمیم بورس کشورهای عربی نزولی شدند. ولی در کنار تصویر العمل هایی اقتصادی، ریشه های چنین رفتاری در کانون تحلیل های جهانی قرار گرفت. بررسی های «دنیای اقتصاد» از وجود سه سناریو در مورد چگونگی شکل گیری رویکرد سخت و انعطاف ناپذیر عربستان در ارتباط با قطر حکایت دارد.

    جعبه سیاه محاصره قطر

    سناریوی اول به پروژه عراقی سازی سعودی اشاره دارد. در این چارچوب شاید آمریکایی ها به دنبال تکرار جنگ دوم خلیج فارس ۱۹۹۱ باشند. در سناریوی دوم هم می توان عربستان را به عنوان یک کنشگر مستقل در نظر گرفت که بدون هماهنگی و حمایت قدرت های فرامنطقه ای دست به این عملیات زده هست. با این حال نیویورک تایمز می نویسد: قطر مدتی بود که ساز مخالف با آمریکا و جبهه عربی می زد. وقت آن رسیده بود که ضرب شستی به این کشور کوچک نشان داده شود. ولی در سناریوی سوم که به واقعیت نزدیک تر است می توان بر هماهنگی میان آمریکا و عربستان جهت تحت فشار قرار دادن قطر تاکید کرد. این سناریو زیاد در چارچوب دکترین ترامپ جهت هژمون سازی در منطقه خلیج فارس با محوریت سعودی قابل طرح هست. در این طرح همه بازیگران عربی ناراضی از هژمونی سعودی به حاشیه رانده می شوند.

    اولین سفر منطقه ای ترامپ به خاورمیانه و رقص شمشیر او با شاه سعودی ظاهرا ترتیبات امنیت و نظم منطقه ای را بر هم زد. یکی از نمودهای این بر هم خوردن نظم منطقه ای و مشتعل شدن درگیری های «درون خانوادگی» میان پسرعموهای عرب هست؛ پسرعموهایی که اگرچه در برابر هم لبخند می زنند و ناز و کرشمه می آیند و دست در دست هم به رقص می پردازند ولی در بعد این لبخندها، «تلخند»هایی است که حاکی از دشمنی با یکدیگر هست. گویی این پسرعموها به خون هم تشنه اند، میان خود و آمریکا به مغازله می پردازند و از پشت سر به یکدیگر خنجر می زنند و حاضر به تحمل یکدیگر نیستند. برآیند گزارش های رسانه های غربی چنین می نمایاند که قطع رابطه چهار کشور عربی با قطر یکی از مصادیق سفر ترامپ به خاورمیانه است.

    کشورهای عربی | مداخله نظامی | دولت ترامپ | خاورمیانه | نیویورک | عربستان | سعودی ها | آمریکایی | آمریکا | ایران

    دکترین های متفاوت

    این باور در بعضی محافل مطرح شده است است که اوباما و ترامپ دارای دو دکترین متفاوت هستند. اوباما یک نظر دو بعدی داشت: از یکسو، اجازه می داد از دل نزاع های منطقه ای نظم مورد دلخواه غرب زاده شود و از سوی دیگر، با نزدیکی پنهان و گام به گام به کشور عزیزمان ایران تلاش داشت تا کفه ترازوی منطقه را به نفع کشور عزیزمان ایران سنگین تر کند. چنین بود که جفری گولدبرگ در مصاحبه با باراک اوباما در مجله آتلانتیک به نقل از وی خاطرنشان کرد که اعراب باید همزیستی مسالمت آمیز با رقبای خود را بیاموزند. به همین علت بعضی دکترین اوباما را «واقع گرایی مصالحه جویانه» نامیده اند.

    در مقابل، ترامپ بر خلاف رویکرد اوباما در حال حرکت هست. او به سیاست سنتی آمریکا مبنی بر تقویت اعراب در برابر کشور عزیزمان ایران گراییده و تلاش دارد تا جبهه اعراب- اسرائیل را تقویت کند. مایکل گوردون در گزارش مورخ ۵ ژوئن در نیویورک تایمز می نویسد: «شکاف در خاورمیانه با سفر ترامپ به منطقه زیاد رخ نمود لیکن او امیدوار بود که با در آغوش کشیدن عربستان سایر کشورهای عربی را هم به جبهه مقابله با افراطی گری به رهبری عربستان در آورد و اعراب را به عنوان جبهه ای واحد در کنار اسرائیل و در برابر کشور عزیزمان ایران قرار دهد.» اگر اوباما و بایدن به اعراب می تاختند و به آنها گوشزد می کردند که باید نقش رقیب را بپذیرند ولی گوردون می نویسد: «ترامپ شیفته سعودی هاست و به این ترتیب، آنها را نقطه ثقل تحولات منطقه قرار داده و به این وسیله می خواهد صلح احتمالی میان اعراب و اسرائیل را به مرحله عمل نزدیک تر سازد.»

    جعبه سیاه محاصره قطر

    سناریوها چه می گویند؟

    در مورد قطع روابط اعراب با قطر چند سناریو مطرح شده است است:

    الف) چراغ سبز آمریکا و هژمون سازی: بعضی کارشناسان بر این باورند که قدرت آمریکا در مسیر افول قرار گرفته هست. این افول هژمونی تبعاتی در سطح جهانی دارد که یکی از تبعات آن ظهور قدرت های رقیب هست. این قدرت های رقیب و نوظهور (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که اصطلاحا بریکس نامیده می شوند) چالشگرانی جهت قدرت هژمون هستند و با حرکت به سوی دنیا چندقطبی درصدد به چالش کشیدن برتری قدرت نظام بین الملل بر می آیند.

    کشورهای عربی | مداخله نظامی | دولت ترامپ | خاورمیانه | نیویورک | عربستان | سعودی ها | آمریکایی | آمریکا | ایران

    «مایکل سوین و چند تن دیگر» در مقالاتی بر این باورند که سال ۲۰۴۰ سالی است که آمریکا باید با برتری و هژمونی خود در نظام بین الملل خداحافظی کند و قدرتی مانند چین را به عنوان تنها رقیب خود بپذیرد. اگرچه بعضی دیگر بر این باورند که آمریکا در تمام چهار بعد قدرت (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی) برتری مطلق دارد و بعید است چین به این زودی ها به پای آمریکا برسد ولی بعضی تحلیلگران به پیشواز افول قدرت برتر نظام بین الملل رفته اند و سال ۲۰۴۰ را وداع با «قدرت آمریکا» نامیده اند. به همین دلیل، آمریکا در تمام نقاط دنیا با بازیگران یا قدرت هایی مواجه است که یا به نوعی قدرت او را به چالش می کشند یا نیروهای گریز از مرکزی هستند که آمریکا به دنبال مدیریت آنها است.

    در این راستا، نظریه پردازانی مانند برژینسکی بر این باورند که «افول هژمون» یا قدرت برتر نظام بین الملل (آمریکا) دیر یا سریع همچون بسیاری دیگر از قدرت ها یا امپراتوری های جهانی دیگر رخ خواهد داد. عالی ترین چاره جهت مواجه شدن با قدرت های نوظهور «مدیریت» آنها هست. اندیشمندانی مانند برژینسکی بر این باورند که آمریکا باید از میزان مداخلات جهانی خود بکاهد و هزینه های این مداخله را صرف شکوفایی اقتصادی، نوآوری و خلاقیت در داخل کند و همزمان قدرت های نوظهور را «مدیریت» کند. یکی از نمودهای این «مدیریت» این است که آمریکا جهت مهار رقبا یا به دنبال «هژمون سازی» برود یا روند ظهور قدرت ها را به شکلی مدیریت شده است در دست بگیرد. به همین دلیل، بعضی بر این باورند که سفر مدیر جمهوری آمریکا به عربستان و عقد قراردادهای نظامی چند صد میلیارد دلاری در جهت همین نظر صورت می گیرد.

    جعبه سیاه محاصره قطر

    آمریکا با پی بردن به «افول تدریجی» در نظر دارد تا با تقویت «قدرت ها» یا «کشورهای دوست» آنها را در برابر رقبا به عنوان نیروی هژمون یا نیروی برتر در آن مناطق جا اندازد. بنابراین، مطرح کردن یا بزرگ کردن عربستان در جهت همین نظریه است.

    آمریکا می خواهد به منطقه بازنگردد و نیروهای خود را وارد خاورمیانه نکند. به همین علت می خواهد از پتانسیل دیگران استفاده کند. به همین منظور عربستان به عنوان قدرت برتر خلیج فارس مورد شناسایی قرار می گیرد؛ ترکیه در غرب آسیا نیروی هژمون می شود و اسرائیل در اِشِلی کلان تر؛ البته به عربستان و ترکیه اجازه داده نمی شود هژمونی اسرائیل را به چالش بکشند. «لاری پلاتکین بوگارت»، تحلیلگر موسسه واشنگتن جهت خاور نزدیک، می نویسد قدرت در منطقه خاورمیانه به سرعت در حال عوض کردن و جابه جایی هست. او بر این باور است که «واقعیات جدیدی» در خلیج فارس در حال ظهور هست. او ادعا می کند سعودی ها تقریبا در تمام معادلات منطقه دست برتر دارند و تمام اینها میسر نمی شود مگر به واسطه چراغ سبز آمریکا. به همین دلیل، می توان به این باور رسید که سفر ترامپ به عربستان نقطه عطفی در تحولات خلیج فارس و در سطحی کلان تر خاورمیانه است.

    ب) آیا عربستان مستقل از آمریکا تصمیم می گیرد؟ از آنجا که دولت عربستان به خودی خود از توان، پتاسیل و قدرت مانور برخوردار نیست و به واسطه پشتیبانی و چراغ سبز آمریکا است که دست برتر در بعضی معادلات یافته هست، بنابراین نمی توان گفت تصمیم به قطع رابطه با قطر به اراده سعودی ها صورت گرفته است.

    نیویورک تایمز در گزارشی به قلم «گاردینر هریس» می نویسد قطر مدت زمانی بود ساز مخالف با آمریکا و جبهه عربی می زد. وقت آن رسیده بود که ضرب شستی به این کشور کوچک نشان داده شود. یکی از عرصه های این «ساز مخالف زدن» حمایت قطر از جنبش اخوان المسلمین و تاختن به دولت عبدالفتاح السیسی بود. اگر فرض کنیم که آمریکا تلاش دارد با ضرب و زور عربستان را «هژمون خلیج فارس» سازد، بنابراین سایر کشورها باید زیر بیرق عربستان حرکت کنند و ساز مخالف زدن تبعاتی دارد. آنچه در گزارش نیویورک تایمز به صورت جدی مطرح شده است این است که عربستان (به همراه بحرین و امارات) تلاش داشت تا در سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه مدیر جمهوری آمریکا را متقاعد سازد که پایگاه های نظامی خود را در قطر تعطیل و به یکی دیگر از کشورهای «دوست» حاشیه خلیج فارس انتقال یافته سازد. این گزینه به عنوان «ابزار فشار» در دست کاخ سفید بود تا در موقع مقتضی قطر را به تمکین وادارند.

    اما نیویورک تایمز این پرسش را مطرح می کند: «سوال اساسی نزد مقام های آمریکایی این است: اگر سایر کشورهای عربی مانند بحرین، امارات و عربستان به آمریکا اجازه استفاده از خاک خود در حملات هوایی علیه داعش را ندادند آن وقت چه باید کرد؟» همین پرسش است که باعث شد فرماندهی نظامی آمریکا در خلیج فارس به پرسش های نیویورک تایمز پاسخ ندهد. این نشان می دهد که امکان جابه جایی به عنوان یک «گزینه» مطرح است و هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده، چراکه می تواند به عنوان «ابزار فشار» علیه قطر مطرح باشد. ایندیپندنت در گزارشی به قلم «جان گامبرل» همین مساله را مطرح می کند و می نویسد قطر میزبان ۱۰ هزار نیروی آمریکایی هست. پایگاه «العدید» یکی از پایگاه های مهم آمریکا است و این کشور نمی خواهد بی گدار به آب بزند و روابط با قطر را خدشه دار کند. «پاتریک کاکبرن»، تحلیلگر ایندیپندنت می نویسد همین که قطر از آشتی با کشور عزیزمان ایران کوتاه بیاید بار دیگر به جرگه کشورهای عرب خواهد پیوست؛ لیکن خط قرمز اعراب به رهبری عربستان چالشی است به نام ایران.

    اما علت بعدی را «جان گامبرل» در گزارشی در ایندیپندنت مطرح می کند. او می نویسد قطر یک برتری نسبت به همقطاران عرب دارد: اینکه میزبان «جام جهانی فیفا ۲۰۲۲» است و این به کام دوستان عرب خوش نمی آید. به همین دلیل، عربستان نمی خواهد شاهد حضور رقیبی در میان کشورهای عربی جهت خود باشد. این رقیب به هر وسیله ای باید مهار شود تا همه زیر بیرق رهبری ریاض قرار گیرند. ایندیپندنت می افزاید نشانه از تاختن اعراب به قطر فقط تنبیه این کشور است تا دوحه از بلندپروازی های منطقه ای خود دست بردارد و به آغوش «برادر بزرگ تر» بیاید.

    ج) بعضی رسانه های منطقه ای طی روز گذشته بر این نظر پای فشردند که آمریکایی ها دوباره می خواهند حوادث سال ۱۹۹۱ میلادی و جنگ دوم خلیج فارس را در منطقه تکرار کنند. اگر در آن ماجرا صدام حسین با چراغ سبز سفیر وقت واشنگتن در تله استراتژیست های دولت جورج بوش پدر افتاد، این بار نوبت خاندان آل سعود است که با جنبش دولت ترامپ خود را در مهلکه قطر بیندازد تا آخر با مشت آهنین استراتژیست های آمریکایی مواجه شود. با وجود همه این برآوردها شواهد و قرائن متقنی جهت اثبات این سناریو وجود ندارد.

    آیا انتظارات سعودی برآورده می شود؟

    جنگ یا فروپاشی از درون: ریاض اگرچه از چراغ سبز آمریکا و پتانسیل نظامی جهت برخورد نظامی – جنگ- با قطر برخوردار است ولی به نظر می رسد این کشور تمایلی به مداخله نظامی مسلحانه نداشته باشد به چند دلیل: اول، پای عربستان در یمن گیر است و این کشور میل به ندارد تا جبهه دیگری در تقابل های منطقه ای خویش بگشاید. در واقع، اکنون عربستان در گیر و دار یک بحران دیپلماتیک- نظامی تمام عیار غرق هست. در بحران یمن و سوریه رد پای این کشور دیده می شود. این دو بحران توان دیپلماتیک، مالی و نظامی بسیاری از عربستان را به خود اختصاص داده است و بنابراین، تمایلی ندارد تا وارد جبهه جدیدی شود. دوم، هرگونه درگیری نظامی در منطقه جریان نفت را به خطر می اندازد.

    نیویورک تایمز به نقل از رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، می نویسد آمریکا مایل است کشورهای عربی متحد بمانند. او اعلام کرد: «بی تردید خواهان این هستیم که تمام طرف ها دور یک میز بنشینند و اختلافات خود را حل وفصل کنند» چراکه هرگونه درگیری نظامی می تواند موجب زیاد کردن قیمت یا بی ثباتی بازار نفت شود. سوم، هرگونه درگیری نظامی به مثابه تضعیف اعراب و توانمندتر شدن کشور عزیزمان ایران هست. به همین دلیل، اعراب مایلند تا بحران های «درون خانوادگی» خود را با «قدرت نرم» حل وفصل کنند نه ابزارهای نظامی. به همین دلیل، به نظر می رسد در صورت استمرار بحران، ریاض مایل است فروپاشی از درون یا کودتای داخلی را با محاصره تمام عیار قطر به اجرا بگذارد و نیروهای هوادار خود را به رهبری قطر بگمارد. این سناریویی است که بعضی رسانه های سعودی به آن دامن زده اند. رسانه های سعودی نه تنها در مورد اصالت نسب رهبران فعلی تشکیک کرده اند بلکه حکومت را از آن گروه دیگری دانسته اند.

    احتمال عقب نشینی آبرومندانه

    برخی از کارشناسان معتقدند موقعیت جزیره ای قطر امکان مقاومت این کشور در قبال تحریم ها و محاصره ها را نمی دهد بنابراین دوحه در اندک زمانی یا مجبور به تسلیم بوده یا به گفت وگو و مصالحه روی خواهد آورد چراکه عمده مراودات ترانزیتی و حمل ونقل و صادرات و واردات قطر از مرزهایی صورت می گیرد که امروز از سوی بحرین، امارات و عربستان مسدود شده است هست. قطر جهت رابطه با دنیای خارج راهی غیر از استفاده از راه های آبی و هوایی کشور عزیزمان ایران نخواهد داشت. این امر از آن جهت جهت ریاض مطلوب نیست که دوحه را بیش از پیش به پایتخت کشور عزیزمان ایران به عنوان رقیب منطقه ای آن نزدیک کرده و در معادلات یارگیری منطقه ای یک امتیاز را نصیب کشور عزیزمان ایران خواهد کرد. یقینا سعودی ها میل به چندانی نخواهند داشت که بعد از عراق، سوریه و یمن، در حوزه امنیتی خود، کشور دیگری را نیز به نفع رقیب از دست بدهند.

    بنابراین به سرعت و به هر نحوی ولو با عقب نشینی از مواضع خود در پی جلوگیری از این خسران خواهند بود. پاتریک کاکبرن بر این باور است که قطر در بلندمدت احتمالا نمی تواند در برابر فشارها مقاومت کند و بعید نیست که سر بر آستان رهبران ریاض بساید البته به شیوه ای آبرومندانه. به این صورت که ممکن است طرف سومی واسطه دیدار رهبران دوحه با دولتمردان سعودی شود و این یعنی «سر بر آستان خادم حرمین شریفین ساییدن.» اگرچه بعضی بر این باورند که ممکن است آینده عراق هم در انتظار قطر باشد: محاصره تا فروپاشی کامل.

    اما تاکنون ادله یا شواهد رسانه ای جهت این سناریو مطرح نشده هست. با این حال، بعضی کارشناسان بر این باورند که آنچه در خاورمیانه می گذرد ریشه در بحران داخلی در آمریکا دارد. به عبارت دیگر، ترامپ قصد دارد تا به صدور بحران از آمریکا بپردازد و شدت یافتن بحران های خاورمیانه طی چند ماه اخیر نشان می دهد که هیات حاکمه آمریکا تلاش دارد تا بحران داخلی خود را به خارج صادر کند.

    اخبار بین الملل – دنیای اقتصاد

    واژه های کلیدی: کشورهای عربی | مداخله نظامی | دولت ترامپ | خاورمیانه | نیویورک | عربستان | سعودی ها | آمریکایی | آمریکا | ایران

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • افست کتاب لاتین
  • چاپ کتاب لاتین
  • چاپ کتاب آمازون
  • خرید کتاب مکانیک زبان اصلی
  • منابع اورجینال رباتیک
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • چاپ کتاب اورجینال
  • کتاب های الکترونیک اورجینال