اطلاعیه سایت
حتما عناوین زیر و مطالب انتهای صفحه را ببینید !!!
رکورد بیشترین لایک عکس در اینستاگرام توسط سلبریتی جنجالی شکسته شد + عکس
معما و تست هوش عبور از رودخانه + پاسخ
محمد رضا گلزار و مهناز افشار کنار دیگ نذری اربعین + عکس
حضور علی کریمی در برنامه خندوانه رامبد جوان
جدیدترین عکس ساره بیات / حامد بهداد در سفر به کانادا + تصاویر
تصاویر زننده و داغ چکامه چمن ماه و مانی کسرائیان + GEM
تصاویر جذاب مدلینگ شدن بهنوش بختیاری برای برند پاندورا
عکس های مدلینگ شدن آناهیتا نعمتی
عکس های جدید پوریا پور سرخ و مهراوه شریفی نیا بازیگران سریال کیمیا
جنایت جدید داعش : نصف کردن خبرنگار سوری از وسط + عکس
ماجرای کادر پزشکی بیمارستان خمینی شهر اصفهان و بخیه صورت کودک فقیر + کاریکاتور
فرقی نمیکند دختر یا پسر، انگار همه آنها در مظان اتهامند و زندگیشان پر است از سرزنشهای بیهوده. در عالی ترین حالت پدر و مادرشان آنها را از منزل بیرون نمیکنند!
فرقی نمی کند دختر یا پسر، انگار همه آنها در مظان اتهامند و زندگی ارزش پر است از سرزنش های بیهوده. در عالی ترین حالت پدر و مادرشان آنها را از منزل بیرون نمی کنند!
ترنس بودن جرم نیست!
«از کدام بگویم؟ از کودکی از دست رفته ام؟ از نوجوانی تباه شده است ام؟ از جوانی بدون جوانی ام کودکی ام در حسرت گذشت، حسرت های کودکانه، حسرت بازی در حلقه دخترکان خردسال در کوچه های محله. حسرت مقنعه و کفش های پر زرق وبرق دخترانه، حسرت گوشواره و گردنبند دختر همسایه، حسرت زیستن و نفس کشیدن در کنار کسانی که می دانی از آنها هستی، ولی آنها تو را از خود نمی دانند.
عبارات مهم : خواهر و برادر – خانواده اما انگار فقط حسرت نبود. کودکی ام در نفرت هم گذشت. نفرت از زنگ تفریح و شروع شیطنت ها و هیاهوهای پسرانه، نفرت از کنج حیاط نشستن و تماشا کردن، نفرت از احساس تنهایی در میان انبوهی از شور و شوق کودکانه، نفرت از مسخره شدن به وسیله همسالانت، نفرت از متفاوت بودن، از تنبیه ها و سرزنش ها، از عتاب های تند پدر و مادر، خواهر و برادر و تکرار این پرسش که آیا تو تفاوت داری؟ چراهایی بدون پاسخ، چراهایی که حامل شرمند، ولی پاسخی برایشان نیست. در توانم نیست، آیا می فهمند؟»
حسرت، نفرت، تنهایی، اضطراب، پیکار با خانواده و جامعه، فرار، اعتیاد و در نهایت سرازیری، تک تک این واژه ها می تواند یک سناریو باشد جهت زندگی شان، یک زندگی که با متفاوت بودن شروع می شود و معلوم نیست به کجا ختم شود؛ یک آینده نامعلوم جهت «ترنس ها».
فرقی نمی کند دختر یا پسر، انگار همه آنها در مظان اتهامند و زندگی ارزش پر است از سرزنش های بیهوده. در عالی ترین حالت پدر و مادرشان آنها را از منزل بیرون نمی کنند!
من مرد نیستم!
نگار، یکی از آنهاست. او سال هاست که در وحشت و اضطراب زندگی کرده هست. قبلا در تنهایی، اضطراب و وحشت از پسرهایی که مجبور بود با آنها در یک جا باشد، به این علت که ظاهرش مردانه بود؛ ولی خودش نه. حالا هم در اضطراب این که کسی متوجه ترنس بودنش نشود؛ در ۳۰ سالگی هم آرامش ندارد. آن قدر از تباه شدن زندگی اش می ترسد که حتی اجازه ضبط صدایش را هم نمی دهد، ولی برایم از روزگاری می گوید که غمش هنوز هم در چشمان دخترانه اش هویداست: از بچگی همبازی پسر نداشتم و اصلا نمی توانستم در جمع های پسرانه طاقت بیاورم. هر لحظه با دخترها بازی می کردم و یواشکی لباس دخترانه می پوشیدم. در مدرسه گوشه گیر و خجالتی بودم. از همان کودکی فهمیدم که من پسر نیستم؛ هرچند که همه می درخواست کردند باشم!
نوجوانی ام همراه با وحشت بود؛ وحشت از همسن و سال های تازه به بلوغ رسیده، وحشت از تماس هاس بدنی با پسرها و خجالت از آنچه که بودم. نمی دانستم چرا، ولی این گونه بودم. خجالتی که تمسخرها، نیشخندها و تحقیرها در وجودم ایجاد می کرد. در همان دوران بود که جنگیدن را شروع کردم. از تغییراتم نفرت داشتم، دنیا روی سرم خراب می شد هنگامی که که می دیدم مویی روی صورتم ضخیم تر شده. طعم لذت از رشد و بلوغ را نچشیدم، ولی ای کاش تجربه می کردم، ای کاش بار دیگر به دنیا می آمدم، ای کاش… .
روحی که مرده بود
او از دوران پر التهاب جوانی اش می گوید، دورانی که باید در اوج شور و اشتیاق می گذشت: «از زندگی خسته بودم، احساس می کردم که در اوج جوانی پیر شده است ام. شوق دختران همسنم را می دیدم، ولی من چه؟ غمگین، تنها، سرکوب شده، یک مرده! آری، درونم مرده بود. از جنگ و دعوای منزل و آزارهای همکلاسی هایم خسته بودم. مدرسه برایم مثل جنگلی بود که بی پناه در آن رها شده است بودم. هنگامی که هم که درمانده از مدرسه به منزل می آمدم، جنگ دیگری ادامه داشت. در اتاقم و کنار سجاده اشک می ریختم و می گفتم خدایا تو کمکم کن! تو مرا آفریدی، بعد نجاتم بده!»
۱۶ سالگی نگار همراه می شود با آشنایی با «عمل عوض کردن جنسیت». او می گوید: آن وقت نمی دانستم ترنس سکشوال چیست و هر لحظه دعا می کردم دوجنسیتی باشم و روزی برسد که جراحی کنم. ولی کم کم فهمیدم که ترنس هستم. آرام آرام و با کمک مشاور مساله را به خانواده ام گفتم. برخوردشان خیلی شوک آور بود و اصلا نمی پذیرفتند. برایشان قابل قبول نبود که پسرشان بخواهد دختر شود.
یک خودافشایی ترسناک
او بارها در طول مصاحبه تأکید می کند که زندگی ایده آل یک ترنس این است که مانند یک فرد عادی زندگی کند. ما نمی خواهیم که هر لحظه به عنوان یک ترنس آشنا شویم. ما فقط می خواهیم زندگی کنیم.
به نظر من موفقیت در زندگی رها شدن از این پرسشها هست. چون این عنوان مانند برچسبی است که به آدم می چسبد. به عنوان نمونه در خانواده من هنوز هم بین من و خواهرم تفاوت قائل می شوند و انگار که مرا به رسمیت نمی شناسند. همه ما یک فوبیا داریم که نکند دیگران عنوان را بفهمند. صحبت کردن راجع به این عنوان یک خودافشایی ترسناک هست. چون این مساله چیزی است که باید با فرهنگسازی درست شود .
پدر و مادری که «باید» پناه باشند
نگار ابتدا به خانواده اش می گوید که قصد عمل ندارد، اما… «نمی توانستم با هویتم کنار بیایم. چهار سال طول کشید تا توانستم خانواده ام را به عمل کردن راضی کنم، آنها در این حد رضایت دادند که بعد از عمل از منزل بیرونم نکنند! با کمک بهزیستی جراحی کردم، ولی بعد از آن تا چند سال از نظر عاطفی بایکوت بودم. خانواده ام اصلا اجازه نمی دادند که در مهمانی ها یا جلوی اقوام بیرون بیایم. به عنوان نمونه هنگامی که مهمان داشتیم مادرم پنجره اتاق را با روزنامه می پوشاند تا مشخص نباشد که چراغی روشن و کسی در اتاق هست. به همه می گفتند که او منزل نیست. به من هم می گفتند از اتاقت بیرون نیا. واقعا سخت است پدر و مادری که باید پناهت باشند، در مقابلت قرار بگیرند. واقعا از پدر و مادرم انتظار نداشتم. پدر و مادری که باید تکیه گاهم باشند، مرا شکستند.»
از شرایط این روزهای زندگی و رابطه اش با خواهر و برادرش می پرسم، می گوید: بعد از عمل پدربزرگ و مادربزرگم طوری با من برخورد کردند که خواهر لیسانسه ام نکرد. آنها مرا پذیرفتند، ولی خواهرم هنوز هم…. البته برادرم که اوایل مقابلم بود، الان حمایتم می کند و هر لحظه می گوید که ما اشتباه کردیم و باید با تو بهتر برخورد می کردیم.
یک سناریوی استثنایی یا واقعیتی که نمی بینیم؟
او محکم حرف می زند، انگار مشکل ایام از او زنی قدرتمند ساخته و علی رغم سناریوهای تکراری که در ذهنمان می آید، او موفق هست. یک دختر موفق که بعد از عوض کردن جنسیتش درس خواندن را ادامه داد و الان هم در مقطع کارشناسی ارشد روان شناسی موقعیت خوبی دارد. هرچند که زندگی اش با دنیایی از حسرت های همیشگی عجین شده است است.
کاش فکر کنیم همه ترنس هایی که از حمایت خانواده و دوستانشان محروم شدند، می توانند موفق باشند، اگر ما تنهایشان نگذاریم.
نگار برایم می گوید: بزرگ ترین مسئله ترنس ها این است که خانواده با عمل عوض کردن جنسیت موافقت نمی کند. بیشترین آسیب هم از طرف خانواده هاست، نه از طرف جامعه و دولت؛ آیا که گاهی فرزند ها را از منزل بیرون می کنند و آنها را با هزاران ترساندن تنها می گذارند. در این راه کسانی موفق می شوند که خانواده در کنارشان باشد.
می خواهند پنهان بمانند
به او می گویم شاید اگر خودتان را معرفی کنید، جامعه نسبت به این عنوان آگاه شود و این گارد سفت و سخت مقابلتان نباشد، ولی پاسخ می دهد: نه، در افراد ترنس مسائلی وجود دارد که کسی جز خود فرد آنها را درک نمی کند. شاید مردم این مساله را بپذیرند، ولی هر لحظه تفکراتی است که هر کار ما را به ترنس بودنمان نسبت می دهد و این عنوان واقعا آدم را اذیت می کند. به خاطر همین هیچ وقت دوست ندارم که دیگران متوجه مشکلمان بشوند؛ چون زندگی مان خراب می شود. من الان به دانشگاه رفتم و تحصیل کردم و هیچ کس متوجه ترنس بودنم نشده و هیچ مشکلی هم نداشتم. ولی به محض این که متوجه شوند هر رفتارم را به ترنس بودنم نسبت می دهند و این برایم غیرقابل تحمل هست. راستش مردم این عنوان را به عنوان یک نقص توی سر آدم می زنند و این واقعا درد دارد. حتی افراد فرهیخته جامعه هم ممکن است این عنوان را قبول کنند، ولی رفتارهای ریزی از آنها سر می زند که آزاردهنده هست. البته هر لحظه هم مسئله از آنها نیست، بلکه درک چنین موضوعی سخت و پیچیده است.
ترنس بودن جرم نیست!
انگار هنوز خیلی ها نمی دانند که«ترنس» بودن انحراف نیست، اختلالی است که با جراحی درمان می شود. نباید ترنس ها را با چوب بی اخلاقی یا انحراف جنسی آزار داد. انگار این روزها باید فریاد زد که ترنس بودن جرم نیست. نگار هم در این باره می گوید: ترنس ها این طور نیستند که به همه گرایش جنسی داشته باشند. اگر بعضی از ترنس ها دچار پرسشها اخلاقی می شوند، درست نیست که این پرسشها را به همه ترنس ها نسبت دهیم. ما هم مانند آدم های عادی هستیم که ممکن است اشتباه کنیم. نباید ترنس ها را قضاوت کنیم.
اختلال هویت جنسی و زحمت هایی که تمام نمی شود
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: isna.ir
واژه های کلیدی: خواهر و برادر | خانواده | اضطراب | زندگی | جراحی | تنهایی | اضطراب | خبر
-
محسن افشانی بازیگر سینما تلویزیون به خاطر حمل سلاح در پیج اینستاگرام خودش ب
-
ماجرای تیراندازی در فرودگاه مهرآباد/ آیا داعش در این حمله دست داشته است؟
-
بررسی گروگانگیری در بیمارستان به علت عدم پرداخت هزینه
-
علت فراموش کردن ۲۵ مسافر هواپیما توسط خلبان+پیام عذرخواهی
-
وضعیت خسارت و تعطیلی مدارس بر اثر سیل در آذربایجان شرقی+عکس
اخبار
آرشیو-
چذابه امروز وضعیت مرزهای عراق آخرین وضعیت مرزهای خوزستان شلمچه مهران
آخرین وضعیت مرزهای عراق شلمچه باز و چذابه موقتا بسته شد / تلاش برای رفع مشکل ادامه دارد استاندار خوزستان: پایانه مرزی شلمچه برای تردد زائران اربعین حسینی باز است همچنین مرز چذابه به صورت موقت از سوی کشور عراق بست...
-
ندیم امیری ؛ بازیکن افغانتبار تیم ملی فوتبال آلمان کیست و چطور به این تیم دعوت شد؟
-
سود نجومی که بانک ها از وام مردم به جیب میزنند!
-
خانواده میترا استاد نجفی را بخشیدند!
-
والیبال بازی کردن گلزار و علی کریمی در باشگاه
گالری عکس
آرشیو-
کافه اینستا با فریبا نادری زن ستاره مشهور ایرانی
اینستاگرام فریبا نادری | بازیگر معروف | فریبا نادری | اینستاگرام | بازیگر | تصویر | آخرین | اینستا کافه اینستا با فریبا نادری دراین قسمت از کافه اینستا مروری داریم بـه آخرین فعالیت هـای زن فری...
-
مدگردی با سحر قریشی | جالب ترین استایل های سحر قریشی
-
متن های تبریک تولد+ عکس نوشته خاص تولدت مبارک عشقم
-
عکس نوشته و جملات سنگین و معنا دار | سخنان بزرگان
-
سوپر استارها در کنسرت مهران مدیری | خواندن ترانه سوغاتی مرحوم هایده