کتاب آینده را که ورق میزنی میفهمی نویسنده اش جهت تو،برای دیگری داستان های متفاوتی نوشته است؛داستان تو با داستان دیگری تفاوت می کند.هرچند این کتابی که در دست همه است یک نام یکسان به نام آینده دارد.

کتاب را که ورق میزنی تفاوت داستان خود با دیگری را احساس می کنی.

زندگی زیباست (۹۳)

اما داستان تو گاه با داستان دیگری گره می خورد؛که می شود گره خوردن سرنوشت…

گاه آنقدر این گره کور می شود که یادت می رود تو آینده جدایی داری و او آینده جدایی…کسی می آید که این گره را باز کند.

گره که باز می شود خطوطی از او در آینده تو می ماند…بدون اینکه حرفی از جا مانده ها بزنی می گذاری که لای کتابت بمانند…گاه می روی به جا مانده ها سر میزنی خطوطش را مرور می کنی .اشک از چشمانت پایین می چکد و آرزو می کنی ای کاش با او هیچگاه فصل مشترکی نداشتی…

اما تو نمی دانی که کتاب تو و او خیلی وقت است که یک جلد شده است هست.

اگر عوض کردن نكنیم ، از بین بردن می شویم .

جهت جلوگیری از از بین بردن شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم .کليدهای اين تغيير عبارتند از :

کلید اول: خواستن

كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها

كلید سوم: باور مثبت نسبت به خود

كلید چهارم: عمل کردن

به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است.

ما می پنداریم که در نقطه ی الف از وقت به دنیا آمده ایم و در نقطه ی ب از وقت می میریم و نابود می شویم، و فقط در میانه ی نقطه ی الف تا ب است که از هستی برخورداریم. تا زمانی که این تلقی غلط با ماست زحمت خواهیم برد و زحمت خواهیم داد. کره ی قشنگ و زنده ی زمین را مآلا همین تلقی غلط است که ترساندن می کند. دومین رای غلط ما این است که ما همین بدنیم، و هنگامی که این بدن می میرد ما نیز نابود می شویم. این رای غلط چشمان ما را به روی تمامی راه هایی می بندد که بدان ها با دیگران و نیز تمامی دنیا ارتباط داریم، و حتی با آن ها همبسته ایم. همین رای غلط است که مانع از آن می شود تا استمرار خویش بعد از فوت بدن مان را شهود کنیم. آری، سرشت ما از جنس استمرار و بقاست.

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته