دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آن ها را آشکار می کند.(آنتوان چخوف)
خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » اخبار » اخبار جامعه و عمومی » ) سه روایت تکان‌دهنده از دخترانگی+ (۱۸

    ) سه روایت تکان‌دهنده از دخترانگی+ (۱۸

    زن‌های زیادی هستند که سالیان سال رازی بزرگ را با خود به دوش می‌کشند. خیلی از زن‌ها با رازهایشان مدت‌هاست زیر خاک رفته‌اند. خیلی‌ها هر روز صبح که از

    ) سه روایت تکان‌دهنده از دخترانگی+ (۱۸

    زن های زیادی هستند که سالیان سال رازی بزرگ را با خود به دوش می کشند. خیلی از زن ها با رازهایشان مدت هاست زیر خاک رفته اند. خیلی ها هر روز صبح که از خواب بیدار می شوند نخستین چیزی که ذهنشان را مشغول می کند راز بزرگشان هست؛ رازهایی که گاهی وقت ها دردناک، عمیق و زجرآورند.

    من یک مشکلی دارم که نمی توانم با کسی ازدواج کنم

    وقت آن است که ما زن ها دیگر رو دربایستی را کنار بگذاریم و کمی از خودمان بنویسیم؛ از رازهای خانمانه مان که معمولا جرات نمی کنیم راحت راجع به آنها حرف بزنیم. پنهان می کنیم و پنهان می کنیم. خیلی وقت ها در تنهایی فقط با خودمان راجع به آن حرف می زنیم. حتی گاهی خودمان را سرزنش می کنیم، بدون اینکه از کسی بپرسیم. نه در مدرسه آموزش زنانگی دیده ایم، نه در درس دو واحدی تنظیم خانواده در دانشگاه، نه حتی در خانواده.

    عبارات مهم : ازدواج – پزشکی

    در ادامه، سه روایت می خوانید از سه زن که محصول یک جامعه آموزش ندیده و ناآگاهند. سه زن که سال هاست زحمت می کشند و بغض خود را فرو خورده اند و هیچ کس دردشان را لمس نکرده است.

    فرشته، ۵۲ ساله، اهل تهران:

    نوجوان که بودم عادت های ماهانه بسیار طولانی و مشکل داشتم. خیلی اذیت می شدم. جهت همین یک روز با مادرم رفتیم دکتر. تشخیص دکتر آن وقت این بود که من باید کورتاژ (یک عمل جراحی به معنای تراشیدن جداره داخلی رحم به وسیله ابزاری به نام کورت رحمی) کنم. خب در آن سال ها ناآگاهی زیاد بود. من نمی دانستم قرار است در کورتاژ چه اتفاقی بیفتد. حتی مادرم هم نمی دانست. خلاصه سرتان را درد نیاورم؛ من کورتاژ کردم تا مسئله عادت ماهانه ام حل شود. بعد از این عمل، من تغییراتی در بدنم احساس می کردم که برایم عجیب بود ولی با کسی راجع به آن صحبت نمی کردم. یادم است یک بار راجع به این تغییرات از مادرم پرسش پرسیدم که او در جواب فقط به من گفت: «چیزی نیست!» چند سال بعد، ازدواج کردم. شوهرم آدم روشنی بود و قبل از ازدواج مرا مجبور نکرد که گواهی سلامت بگیرم. رفتیم سر منزل و زندگی مان. من جهت نزدیکی با او کمی وحشت داشتم. جهت همین به دکتر زنان مراجعه کردم. هنگامی که عنوان ترسم را به دکتر گفتم، او در جواب گفت: «باید معاینه ات کنم.» من هم جواب دادم: «من هنوز دوشیزه هستم و نیازی به معاینه نیست.» ولی دکتر نپذیرفت و شروع کرد به معاینه. یک دفعه گفت: «خانوم! کی گفته شما دوشیزه ای؟ بکارت شما به طور کامل از بین رفته!»

    عرق سرد نشست روی تنم. حالم بد شد. نفسم بالا نمی آمد. یک دفعه دنیا جلوی چشمم سیاه شد. شوهرم هم پشت در اتاق دکتر نشسته بود و من واقعا نمی فهمیدم چه اتفاقی برایم افتاده: «چطور ممکنه خانوم دکتر؟ من تا حالا با هیچ مردی نزدیکی نداشتم.» یک دفعه یاد کورتاژی افتادم که در دوره نوجوانی انجام داده بودم. عنوان را به دکتر گفتم. او هم متعجب جواب داد: «خب؛ معلومه خانوم. با کورتاژ که بکارتی جهت زن باقی نمی مونه. مگه دکترتون به شما اینو نگفته بود؟»

    من یخ کرده بودم. ترسیده بودم. لباسم را پوشیدم و از اتاق آمدم بیرون. شوهرم منتظر نشسته بود. گفت: «چی شد؟» گفتم: «می گه من باکره نیستم.» شوهرم چند دقیقه نگاهم کرد و هیچ نگفت. چند ساعت سکوت مشکل بین ما گذشت. یک دفعه صدایم کرد: «فرشته! این عنوان یه راز بزرگ بین من و توئه؛ جهت همیشه. حتی یه نفرم نباید از اتفاقی که واسه تو افتاده باخبر بشه.» گفتم چشم و بعد رفتم جهت خودم گریه کردم. گذشت و گذشت. هر وقت پیش شوهرم می نشستم از او خجالت می کشیدم. خدا شاهد است که هیچ وقت به روی من نیاورد ولی من شرمم می شد. یعنی باور کرده بود؟ نمی دانم.

    همه سال های زندگی من با این غم گذشت. آخر آیا باید این اتفاق جهت من می افتاد؟ ۵۰ ساله که شدم، یک درد تازه آمد سراغم. باید رحمم را از بدنم خارج می کردم. دوباره رفتم پیش دکتر زنان. می خواست معاینه ام کند. بغضم گرفت. گفتم دکتر! شما را به خدا نه. با تعجب نگاهم کرد و گفت: «خانوم! من یه دکتر جراحم. تا شما رو معاینه نکنم، نمی تونم ببرمتون اتاق عمل.» بغضم ترکید و شروع کردم به گریه کردن و از اول همه چیز را برایش تعریف کردم. پا به پای من گریه کرد. گفت: «از پزشکی که کورتاژت کرده تعجب می کنم. اون باید از تو و خونواده ت جهت این کار اجازه می گرفت و پزشکی قانونی هم باید از بین رفتن بکارت با عمل جراحی رو تایید می کرد. آیا مادرت پیگیری نکرد؟ آیا این همه سال زندگیتو تباه کردی؟ آیا پزشکی قانونی نرفتی؟»

    من ولی هنوز درد دارم. هنوز ناراحتم. هنوز که هنوز است هنگامی که می روم عروسی، شب که می آیم منزل تا صبح جهت آن عروس گریه می کنم. با خودم می گویم یعنی چه می شود؟ می دانی چند سال است دارم زحمت می کشم؟ اصلا می دانی چقدر سخت است؟ هیچ کس حرف مرا نمی فهمد. ۲۰ سال زیاد است که دارم زجر می کشم.

    مریم، ۳۷ ساله، اهل شیراز:

    عادت ماهانه جهت من یک وحشت بزرگ هست. هر لحظه با وحشت انتظارش را می کشم. عادت های ماهانه من خیلی عجیبند. دردش آنقدر وحشتناک است که از حال می روم و برایم اورژانس خبر می کنند. باید شانس بیاورم که همزمان با شروع عادت ماهانه در منزل باشم. وقت هایی که در محل کارم این درد سراغم می آید، پیش همه بی آبرو می شوم. می فهمم همکاران زیرزیرکی راجع به من حرف می زنند و می خندند. من رنگ پریده و بی حال می شوم و دوستانم آب قند برایم درست می کنند. اورژانس می آید به محل کارم. خیلی بد هست. علاوه بر اینکه درد جسمی دارم، از نظر معنوی هم آسیب می بینم. چون عالم و آدم می فهمند. هر بار که راجع به این عنوان با مادرم حرف می زنم، می گوید: «تا ازدواج نکنی، همین است.» دو سال پیش به مادرم گفتم، می گویند یک عمل جراحی است که اگر آدم انجام بدهد، درد دوران ماهانه اش کم می شود. مادرم لبش را گزید و گفت: «محال است.» من هنوز ازدواج نکردم و هنوز درد می کشم. نمی دانم تا کی باید اوضاعم این طوری باشد.

    پری، ۶۸ ساله، اهل تهران:

    بچه بودم. شاید به عنوان نمونه ۱۰ سال یا ۱۱ سال. با پدر و مادرم رفتیم باغ پدربزرگ جهت تفریح. آتش روشن کردیم و داشتیم با فرزند ها دور آتش بازی می کردیم. نمی دانم چه شد؛ یعنی اصلا یادم نیست. افتادم روی آتش و سوختم. بخش زیادی از اندام جنسی من سوخت. مادرم فکر می کرد خیلی بد است که جهت این عنوان به دکتر مراجعه کنیم. خب، خیلی سال پیش بود. مردم اندازه این روزها آگاه نبودند. من هیچ وقت راجع به این عنوان با کسی صحبت نکردم. مادرم گفته بود حرف زدن راجع به این ماجرا اصلا خوب نیست. ولی خودم فهمیده بودم که این اتفاق، آینده من را ترساندن می کنند. ۱۸ ساله که شدم پسر همسایه یک دل نه صد دل عاشقم شد. یک روز با او صحبت کردم و گفتم ما نمی توانیم با هم ازدواج کنیم چون من یک مسئله بزرگ دارم. راستش فضای آن وقت اجازه نمی داد که مشکلم را بیان کنم. گفت که هر مشکلی باشد می پذیرد. گفتم مسئله من چیزی است که تو اگر آن را بفهمی از اینکه به من ابراز علاقه کرده ای، پشیمان می شوی. گفت محال هست. از من اصرار و از او انکار. ما ازدواج کردیم. مراسم خوش حالی عروسی که تمام شد، رفتیم منزل خودمان. همان شب که مشکلم را متوجه شد، سرم داد کشید. من هم شروع کردم به گریه کردن. هفت سال کج دار و مریز با هم زندگی کردیم. او فقط داد می زد و من فقط گریه می کردم. انگار نه انگار که یک روز عاشقم بود. یک روز صبرم تمام شد. از منزل زدم بیرون و زندگی با او را تمام کردم.

    ۳۰ سال است که تنهای تنها هستم. در این سال ها هر مردی که آمد سراغم و ابراز علاقه کرد، فقط گفتم: «من یک مشکلی دارم که نمی توانم با کسی ازدواج کنم.»

    ***

    اینها فقط قصه زندگی سه زن است که سال های سال است رنجی عمیق را بر دوش می کشند؛ رنجی که ناشی از ناآگاهی هست. به نظر شما اگر دکتر فاطمه به او راجع به کورتاژ توضیح داده بود، او نمی توانست تصمیم درست تری راجع به بدن خودش بگیرد؟ اگر مریم در یک جامعه آگاه زندگی می کرد و به جای اینکه دردهایش را جهت مادر ناآگاهش شرح دهد به دکتر متخصص مراجعه می کرد، هنوز هم اینقدر درد می کشید؟ اگر مادر پری یک زن آگاه بود و بعد از اتفاق آتش سوزی او را نزد دکتر می برد، آیا او باز هم یک زن تنهای غمگین بود؟

    شما چقدر نسبت به بدن خودتان آگاه هستید؟ هر چند وقت یک بار به دکتر زنان مراجعه می کنید؟ راجع به پرسشها خانمانه تان با چه کسی مشورت می کنید؟ اصلا تا به حال کسی راجع به زنانگی به شما آموزش داده است؟

    شاید با خواندن این روایت ها با خودتان بگویید که این حرف ها دیگر قدیمی است و در سال ۹۶ همه زنان و دختران ایرانی آگاه هستند و به واسطه رسانه ها دیگر همه زنان آگاهی های مورد نیاز را نسبت به بدن خودشان به دست آورده اند. درست است که جامعه نسبت به سال های گذشته آگاه تر شده است است ولی هنوز هم دخترانی در شهرهای بزرگ هستند که تا به حال گذرشان به مطب دکتر زنان نیفتاده هست. هنوز هم دخترانی هستند که هنگامی که زندگی مشترکشان را شروع می کنند، اطلاعات چندانی راجع به خودشان و روابط زناشویی ندارند.

    سارا ۲۶ ساله و مجرد می گوید: «من تا همین چند وقت پیش نمی دانستم که دختران مجرد هم باید هر از چندگاهی به دکتر زنان مراجعه کنند ولی یک مطلب در اینترنت خواندم که راجع به اهمیت این عنوان بود. هنگامی که رفتم دکتر و از او خواستم من را معاینه کند، با لحن بدی گفت: برو بخواب رو تخت. چند دقیقه معاینه کرد و با تمسخر گفت: نترس، هنوز سالمی! لحن آن دکتر که خودش هم زن بود، خیلی مرا خجالت زده کرد. دیگر پایم را مطب دکتر زنان نگذاشتم.»

    سمیه ۳۱ ساله که به تازگی ازدواج کرده است نیز می گوید: «وقتی می خواستم عقد کنم به کلاس های آموزشی رفتم که آن موقع می گفتند حضور در این کلاس الزامی هست. من فکر کردم این کلاس ها خیلی می تواند به من به عنوان یک زن یاری کند ولی هنگامی که رفتم، یک فیلم خیلی قدیمی برایمان پخش کردند که شاید مربوط به ۳۰ سال پیش بود. یک نفر هم آمد راجع به راه های جلوگیری از بارداری برایمان توضیح داد. همین.»

    دکتر فاطمه نعمت اللهی، دکتر زنان و وضع حمل است که در وبسایت خود توضیحات مبسوطی راجع به اهمیت مراجعه زنان به دکتر ارائه داده هست. این دکتر می گوید: «این یک عنوان بسیار مهم جهت زنان است که چه هنگامی باید به متخصص زنان مراجعه کنند. گاهی اوقات سرتان بیش از حد شلوغ هست. گاهی اوقات خیلی خجالت می کشید ولی جهت همه زنان، یک زمانی به وقت ملاقات با دکتر نیاز هست. اگر شما مرتب به دکتر زنان مراجعه کنید، بیماری هایتان سریعتر تشخیص داده می شود و سریعتر هم اصلاح پیدا می کنید.»

    او اعتقاد است: «بسیاری از زن ها به علت وحشت یا خجالت، معاینات دوره ای مخصوص زنان را به تعویق می اندازند. کم نیستند زن هایی که به سن ۳۰ سالگی می رسند و هنوز یک بار هم به مطب متخصص زنان مراجعه نکرده اند! این وحشت و نگرانی بی مورد احتمال ایجاد عوارض و خطر پیشرفت انواع بیماری های خانمانه را بالا می برد.»

    نعمت اللهی ادامه می دهد: «ممکن است فرد، مبتلا به ویروس زگیل تناسلی شده است باشد و در عین حال علامتی از خود نشان ندهد در حالی که شاید این ویروس باعث ایجاد تغییراتی در دهانه رحم او شده است باشد و بعد از چند سال تازه متوجه شود به سرطان پیشرفته دهانه رحم مبتلا شده است هست. توصیه مهم این است که اگر سریعتر به مطب متخصص زنان مراجعه کرده بود، خیلی راحت می توانست در مراحل اولیه سرطان، آن را ریشه کن کند. بعد اجازه ندهید وحشت و وحشت از معاینات، سلامتتان را به خطر بیندازد. همین امروز از یک متخصص زنان وقت بگیرید.»

    این دکتر تاکید می کند: «خانم ها از وقت بلوغ می توانند مراجعه به متخصص دکتر زنان را شروع کنند آیا که امروزه بیماری های خانمانه از جمله تخمدان پلی کیستیک، کیست های درموئید، کیست های راحت تخمدان و بی نظمی قاعدگی در میان نوجوانان شیوع بالایی پیدا کرده هست. بعد از ازدواج نیز مراجعات پزشکی به متخصص زنان دیگر حالت اختیاری ندارد و باید به صورت هر سال انجام شود؛ حتی اگر هیچ مشکلی نداشته باشند.»

    درست است که ناآگاهی جنسی همان طور که در میان زنان وجود دارد در میان مردان هم دیده می شود ولی از آنجا که زنان از نظر معنوی و جسمی حساس تر هستند و معمولا زیاد به علت شرم و حیا از بحث در این زمینه خودداری می کنند، در این گزارش مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند.

    برتری های HUAWEI Mate 10 Pro در برابر ایفون X

    ) سه روایت تکان‌دهنده از دخترانگی+ (۱۸

    گردآوری: گروه خبر سيمرغ
    seemorgh.com/news
    منبع: isna.ir

    واژه های کلیدی: ازدواج | پزشکی | زندگی | خبر | اجتماعی |

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب های زبان اصلی علم شیمی
  • خرید کتاب کاغذی از آمازون
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • هاردکپی کتاب های دندانپزشکی
  • خرید کتاب خارجی
  • کتاب اورجینال
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • منابع اورجینال پزشکی بالینی
  • کتاب های پزشکی مولکولی اورجینال
  • هاردکپی کتاب های سخت افزار