کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شیوه خودسپری کنی.
خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » تفریح و سرگرمی » معما و تست هوش » ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    ضرب المثل | بازار | مهمانی | خداوند | دنیای ضرب المثل

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    عبارات مهم : ضرب المثل – بازار

    داستان ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    در روایات این چنین نقل شده است است که در وقت های بسیار دور، یکی از تاجران معروف کشور عراق، جهت زیارت و طواف منزل ی خدا راهی مکه مکرمه می شود. او در بین راه با خود می گفت بعد از زیارت منزل خدا، به بازار می روم و اگر جنس ارزون و مرقون به صرفه وجود داشت، می خرم.

    خلاصه بعد از چند روز به مکه رسید و بعد از کمی استراحت جهت طواف به مسجد الحرام رفت. او اعمال حج را به جای آورد و به استراحتگاهش برگشت.

    پس از چند ساعت از خواب بیدار شد و به بازار شهر رفت تا هم گشتی در آنجا بزند و هم اجناسی را که با خود به مکه آورده بود، بفروشد.

    ضرب المثل | بازار | مهمانی | خداوند | دنیای ضرب المثل

    مرد تاجر روبروی بازار شهر مکه پارچه ای را پهن کرد و وسایلش را جهت فروش در معرض دید مردم قرار داد. در همین حین پیر مردی فقیر و مستمند از دور بساط مرد تاجر را دید و نزدیک آن شد و زیر لب گفت عجب رسم نامردی این سرنوشت دارد که من از فقر و گرسنگی در زحمت و مشکل باشم، ولی این مرد در ناز و نعمت زندگی کند. تفاوت این مرد با من چیست؟! چه گناهی انجام داده ام که باید انقدر ناتوان و بی پول باشم!

    مرد فقیر در حال سخن گفتن با خودش بود که تاجر زمزمه های مرد بینوا را شنید و به شدت عصبانی شد و به او گفت که ای گستاخ؛ فقرا به مال ثروتمندان حسرت نمی خوردند و حسادت نمی ورزند. معلوم است از کشور دیگری به اینجا آمدی تا به جای طواف کردن منزل ی خدا، گدایی کنی و زائران را سرکیسه کنی. من اگر می دانستم که آمدن من به مکه باعث می شود که با تو روبرو شوم هرگز به این شهر سفر نمی کردم.

    مرد فقیر اشک در چشمانش حلقه بست و به تاجر گفت اشتباه متوجه شدی و من جهت گدایی به این شهر نیامدم! مرد ثروتمند هم به او گفت من اشتباه نمی کنم و حقیقت را گفتم و خداوند هم به حضرت ابراهیم فرمان داده که:

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    انسان ها را جهت طواف به شهر مکه دعوت کن و آن ها را هدایت فرما و از آن دسته از مردم که وضع مالی خوبی دارند هم با روی باز استقبال کن و من هم جهت اطاعت از امر خداوند به مکه مشرف شدم تا با خداوند راز و نیاز کنم.

    سپس گفت: ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت و تو راه بسیار سخت و طولانی را از کشوری دور طی کردی تا در اینجا گدایی کنی و به مال و ثروت مردم حسودی کنی! من هر چه از خداوند خواسته ام به من داده است و هر لحظه شکرگذار نعمت هایش بوده و هستم و زکات و خمس مالم را هر لحظه پرداخت کرده ام و هر لحظه با مردم مهربان و خوش واکنش‌ها بوده ام و این لباس درویشی که تو بر تن کرده ای لباس انبیا است و حرمت دارد و نباید از آن سواستفاده کنی.

    ضرب المثل | بازار | مهمانی | خداوند | دنیای ضرب المثل

    سپس مقداری پول به او داد و گفت که هر لحظه در هر کجا و در هر لباسی که هستی شکر خداوند را به جای آور تا خداوند هم دست تو را بگیرد.

    مرد فقیر هنگامی که صحبت های تاجر را شنید خجالت کشید و از او عذر خواهی کرد و سرش را پایین انداخت و رفت. مردم که در آنجا جمع شده است بودند تحت تاثیر سخنان تاجر قرار گرفتند و صلوات بلندی ختم کردند.

    از آن دوران تا به امروز اگر شخصی بدون دعوت به مهمانی کسی برود و به مال و اموال او حسادت بورزد، ضرب المثل زیر را برایش به کار می برند:

    ضرب المثل ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت

    ناخوانده به منزل خدا نتوان رفت.

    منبع:rasekhoon.net

    واژه های کلیدی: ضرب المثل | بازار | مهمانی | خداوند | دنیای ضرب المثل

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • هاردکپی کتاب های سخت افزار
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • خرید کتاب خارجی
  • چاپ کتاب لاتین
  • خرید کتاب مکانیک زبان اصلی
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • دانلود فایل های زبان اصلی ریاضی فیزیک
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • هاردکپی کتاب های دندانپزشکی
  • جعبه هدیه کتاب