تنها راه تغییر یافتن یک تصمیم واقعی است.
خوش آمدید - امروز : سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » اخبار » اخبار چهره ها » یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    پوشش ترانه علیدوستی و سحر دولتشاهی در جشنواره کن محل مجادلات بسیاری شد.
    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

     به گزارش سينماخبر،

    رامبد جوان یا (شجاع دل، هفته)

    رامبد جوان سه شنبه شب در برنامه خندوانه به نقد فرم و محتوای محصولات مرتضی پاشایی پرداخت.خنده ی دوشب پیش برنامه ی خندوانه؛ متفاوت ترین خنده ی این دو سال برنامه ی پرطرفدار بود، خنده ای از جنس فهم و تفکر، رامبد جوان پازل هدفمندی را برای نقد نرم و محترمانه موسیقی نالان اما پر طرفدار چیده بود، در ابتدا چند مدل شبیه سازی شده از میان جمعیت فراخوانده شدند و بعد انگیزه ها و آرزوهای آن ها بیرون ریخته شد؛  بعد کاراکتر نیما آمد و در شکلی نمایشی حضور و جلوه ی کپی های پاشایی را نقد کرد و البته در عمق رفت و حتی از ماهیت من های تکثیر شده طلب کارانه ترانه های واسوخت گفت و در انتها شفیعی جم آمد و از دریچه هویت و اصالت به نقد این جنس از موسیقی مصرفی و بی کیفیت پرداخت.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    خندوانه چون دیده می شود، بستر مناسبی برای فرهنگ سازی است، فکر می خواهد و شجاعت که رامبد هر دو را دارد، او می تواند بیشتر و بهتر ازاین ها تاثیر گذار باشد و خندوانه را از مسیر صرفا مفرح و کم خطر خارج کند، مرحوم پاشایی به صرف این که شکلی از زندگی ترحم بر انگیز را نمایش می داد (به کمک رسانه ها) محبوبیتی فراتر از جایگاه کسب کرد، عوام از روزی که متوجه شدند ستاره سرطان دارد، بیشتر دلشان رحم آمد و وقتی مرگ امان نداد، موجی جو زده و بدون تفکر بهم پیوستند و هر چه و هر که را مقابل این موج بودغرق کردند و تنها چیزی که در این میان سنجیده نشد؛ کیفیت کار بود.

    پاشایی بتی است که باید شکسته شود و فرو بریزد، او نمادی از یک وضعیت فریبنده و خطرناک است که تلاش دارد به غم و شکست وجاهت بدهد، هویتی که از طریق این شکل کارهای به اصطلاح هنری تکثیر می شود، هویتی طلبکار و شاکی است که عالم و آدم را در ناکامی مقصر می داند و دائما در پی فرار از قبول مسئولیت است، مرحوم پاشایی در قامت یک انسان محترم است اما او و تمام همنوعان هنری او در مقام هنرمند خالی از اعتبار و اصالتند، هر اندازه که از احساس و تعصب دور شویم، بهتر صدای رامبد جوان را می شنویم، او می توانست مطابق هر شب مهمانی بیاورد و با چند خیییییییییییلییییییییی و باحالیم و اندکی جناب خان، خدا و بندگان خدا را راضی کند، اما خطر کرد و دلسوزانه یک وضعیت خطرناک را نقد کرد، نگذاریم آدرس های اشتباهی بر ذهن های ما سوار شوند،آدرس هایی که ما را از فکر کردن دور می کند…


    ژورنالیست های ایرانی یا (خودزنی ،هفته)

    فردای پیروزی آیت الله جنتی در انتخابات ریاست خبرگان وضعیت روزنامه ها هیچ شباهتی به رسانه نداشت.

    این که در مجلس خبرگان چه گذشته و کدام جریان پیروز شده، نه در تشخیص این یادداشت است و نه در صلاحیت من، آن چه بیش از هر چیز آزاردهنده است، شکل کار همکاران روزنامه نگار در روزنامه ها است. روزنامه هایی که دو گروه شده بودند؛ تعدادی خرسند و در حال رجز خواندن و عده ای دیگر مغموم و منتظر فرصتی برای تلافی.

    ژورنالیسم قطعه ای است در دنیای مدرن که میان مردم و برساخته ها ایستاده و کارش نشان دادن نقاط ضعف است، مردم در بازتاب رسانه ها از وضعیت اجتماع نقاط تاریک را می بینند و این نور را ژورنالیست در بستر رسانه ها می تاباند، هر جامعه ای با هر اندازه از محدودیت و خط قرمز باید رسانه هایی داشته باشد که بازتاب وضعیت اجتماعی باشند، این گونه ژورنالیست در درجه ی اول باید مستقل باشد و چشم به دست در جیب اربابانی متنفذ نداشته باشد.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    اما ظاهرا بحران های پی در پی رسانه های کاغذی ایرانی را بلعیده، بحران کاهش مخاطب، مصیبت جذب آگهی … مردمی که به روزنامه ها نیازی ندارند و روزنامه نگارانی که قلم فرسایی هایشان طرفدار چندانی ندارند و مجبورند در خدمت بنگاه ها و افراد متمول صاحب نفوذ در بیایند و جهت از بینش تحقیق  و پژوهش نمی گیرند، جهت را دیگرانی تعیین می کنند که بیش از هر چیز منافع حزبی را در اولویت می دانند، همین می شود که فردای یک انتخاب سیاسی تاثیر گذار روزنامه ها را باید با ذره بین گشت و در انتها ناکام از یافتن یک یادداشت نسبتا بی طرف همه ی آن ها را بست و افسوس خورد که چرا ناقلان آگاهی خود درگیر مصیبتی شده اند که هر چه از آن در بیاید نامش آگاهی نیست و بدا به حال مردمی که آگاهی دهندگانش استقلال ندارند و در خدمت دیگری اند، روزنامه ها شبیه بولتن و بیلبورد احزاب شده اند، کسی برای آگاهی نمی نویسد برای آگهی چرا؛ صرفه در آن است.


    ترانه علیدوستی (پوشش، هفته)

    پوشش ترانه علیدوستی و سحر دولتشاهی در جشنواره کن محل مجادلات بسیاری شد.

    لباس ها روزگاری فقط می پوشاندند و تن ها را از گزند محافظت می کردند، رفته رفته در گذر تاریخ لباس ها هویت ساز شدند، امروزه اما پوشش افراد در حد «رسانه» بالا کشیده شده، یک طرح کوچک در گوشه ی یک پیراهن بازتاب یک تفکر است و مکتبی را تبلیغ می کند، حالا لباس نه تنها حفظ می کند بلکه ابزار هم شده؛ تبلیغ می کند، تکفیرمی کند و…

    حال اگر مساله ی پوشش را در ساختار خاصی مثل سینما که رسانه ای به شدت قدرتمند و فرهنگ ساز است سنجه کنیم، مساله پیچیده تر می شود، لباس یک استار سینمایی از کمد اتاقش در نمی آید، لباس او را از روزها قبل طراحی می کنند و به شکلی متناسب با کاراکتر فیلم و فضای جشنواره عرضه می کنند، لباس ستاره های سینما از فیلتر اسپانسرها، بنگاه های تبلیغاتی و رسانه ها و حتی عوامل فیلم می گذرد و بعد تن ستاره می شود، همه ی این ها یعنی این که لباس پوشیدن ستاره ها در سینمای غرب در یک استراتژی تعریف شده است.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    اما ستاره های ما چون در بستری ستاره ستیز نفس می کشند، طبیعتا از فضاهای این چنینی دور هستند هر از چند گاهی که پای آکتور های داخلی به فرش قرمز آن ور آبی ها می رسد تضاد ها خود را نشان می دهند، انگار که یک فرد بی دست و پا را در استخری عمیق بیندازیم پس از آن حجم وسیعی از نظرات مردمی سمت ستاره ی نابلد سرازیر می شود و او را غرق می کند، ترانه علیدوستی گناهی ندارد ما کدام الگو واستراتژی رابرای او تعریف کرده ایم که او از آن سرپیچی کرده؟ الگویی که کاربردی و زیبا باشد و محدود به تعریف خاصی از پوشش نشود، اصلا چه ضمانتی است که او از الگوی مطلوب ما پیروی کند و آش شورتر از این نشود؟

    سینما و موسیقی و کلی اشکال هنری دیگر مصداق شترسواری دولا گونه است، تا مادامی که هنر را در تعارف بپذیریم و دوستش نداشته باشیم آش همین آش است، نمی شود سینما داشت و ستاره نداشت، نمی شود ستاره داشت و برایش تعریف نداشت، نمی شود موسیقی داشت و ساز نداشت…


    مرجان شیر محمدی یا (خاله زنک، هفته)

    بهروز افخمی  اعتقاد دارد جشنواره کن متعلق به دگرباشان است و دیگرانی در سینما جوابیه دادند و بعد همسر آقای افخمی به یاری ایشان آمد و همین طور مباحث ادامه دارد…

    البته که باید از ایجاد و بسط بحث در برخی زمینه ها نظیر: «فرهنگ» استقبال کرد، حرف هایی که می تواند دریچه هایی جدید باز کند و فضا را به سمت شفافیت ببرد، اما حرف داریم تا حرف، مجادلات فرهنگی زمانی سودمند و راهگشاست که فارغ از دسته بندی و تعصب باشد، افراد در چنین مباحثی باید از داده های علمی و متقن کمک بگیرند و با دو گوش برای شنیدن یک زبان برای حرف زدن در زمینی وارد شوند که بذر از تفکر جمعی می گیرد، چنین زمینی حاصلخیز می شود و آینده دار است.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    این که مباحث فرهنگی را تا حد فیلمنامه های سریال های ترک تقلیل بدهیم، فقط گروکشی و دورهمی خاله زنکی است، نبش قبر گذشته و بیان حرف هایی که فقط جنبه ی منکوب کردن طرف مقابل را دارد، بحث فرهنگی نیست؛ نام غیر محترمانه اش گیس کشی است، مجادله ی کلامی در سطح رسانه ها استقلال و شجاعت می خواهد، استقلال از نسبت ها  و دسته ها و شجاعت برای بیانی که فقط  مصلحت جدل را می بیند.

    به هر حال آفت رانت و رابطه جایی برای ابراز طلب می کند و در  مجادلات و هنگامه ی تسلط احساس و هیجان نقاب های برداشته می شوند و ما بهتر درک می کنیم؛ که فلان خانم هنرپیشه چون خانم فلان کارگردان است هنرپیشگی می کند، فلان خواننده ی پاپ چون فرزند کاردار فلان سفارت است، هر شهریور سالن میلاد را در اختیار دارد، فلان روزنامه نگار چون همسری پر نفوذ دارد روزنامه نگار تلقی می شود، فلان فوتبالیست چون پسر آقای فرماندار بوده، فیکس تیم رنگی پایتخت است…رانت دائما خودش را بازتولید می کند و مهرهایش را بی آبرو.


    حسین هدایتی یا (چقدر تو خوبی، هفته)

    فصل نقل و انتقالات است و بساط فرصت طلبی مهیاست.

    قدرت همیشه به دنبال توده ها می گردد، توده ها به قدرت نیرویی دو چندان می دهند و مشروعیتی می دهند که هیچ نفوذ و تمولی نمی دهد، فصل نقل و انتقالات در لیگ فوتبال ایران جذابیتی کمتر از اصل رقابت ها ندارد، طرفداران تیفوسی تیم های پر طرفدار لحظه لحظه تیم های محبوبشان را رصد می کنند و با جذب هر بازیکن اندازه چند پیروزی سه امتیازی شادمان می شوند و از آن جا که در مناسبات فوتبال ایرانی احتمالات همیشه حاکم هستند، هیجان نقل و انتقالات بالاتر هم می رود، لیگ ایرانی چون ضابطه خاصی ندارد،  احتمال هر نوع جا به جایی هست بازیکنی با چند باشگاه توافق می کند و در آخر به تیمی می پیوندد که رقم بالاتری را متقبل شود و در این میان مدیران هزینه و وابسته هم که از کیسه خلیفه می بخشند. مهم نیست تا کجا و چقدر هزینه می کنند! مهم تر این که دلربایی کنند و بعدتر از این دلبری کیسه ای بدوزند.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    در این میان نقش رسانه های ورزشی و دلالان و کارچاق کن ها پر رنگ است، آن ها هستند که موج ها را ایجاد می کنند و پول ها را به سمت مطلوب  نظر هدایت می کنند و البته تیزهوشانی هم هستند که نه مدیر دولتی اند، نه دلالند و نه خبر فروش، دسته ای به نام: هدایتی ها، طالبان شهرت و قدرت، افراد تیزهوشی که موج عظیم توده های علاقه مند به فوتبال را خوب درک کرده اند و هر گاه که بخواهند از این موج سواری می گیرند، سرمایه داری به ذات خودش مذموم نیست و البته که طرفداری از یک تیم ورزشی هم فعل مدرن و مبارکی است، اما عجالتا جناب هدایتی این افه ها  به روند رشد مالی شما نمی آید؟!


    شهاب حسینی یا (مرد محالات، هفته)

    شهاب حسینی برنده نخل طلای بهترین بازیگر مرد جشنواره کن شد.

    حیف بود اگر این هفته از شهاب حسینی نمی نوشتیم، یادداشتی که شاید چالش آن چنانی نداشته باشد، اما حداقل پاسداشتی است در خور این ستون و به نمایندگی از مجموعه برترین ها؛ بازیگری که زیباست و عوام دوستش دارند، زیبا بازی می کند و روشنفکر پسند است، بازیگری که سینمایی است و در سریال هم بازی می کند، بازیگری که پله پله و نه ناگهانی رشد کرد و جمعی از محالات را در کاراکتر هنری اش ممکن کرد.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    او می داند در چه زمانی و چگونه گام بردارد، در ابتدای مسیر در یک نقش فرعی در «پس از باران» و تجربه ای سنگین تر «در تب  سرد» و «پلیس جوان» بعد به مرور وارد سینما شد، سینما را به جرعه  و تجربی نوشید در ابتدا نقش هایی فرعی نظیر: «واکنش پنجم» بعدتر سهمی بیشتر نظیر: «محیا» و «غیر منتظره» و پس از شناساندن خودش به مخاطب ورود به سینمایی جدی تر  و دوباره با گردشی به سمت نقش های فرعی نظیر: «درباره الی» با هدف جایگاه سازی برای کسب اعتبار و در نهایت تثبیت جایگاه با آثاری چون: «جدایی نادر از سیمین»  و جرات ریسک با تنوع گرایی مثل: «حوض نقاشی».

    همین روند حساب شده شهاب حسینی برگ برنده ی اصلی اوست، او همیشه با آگاهی انتخاب کرده درست سر بزنگاه و البته توانایی های فنی او که بی گمان مسیر ماندگاری او را هموارتر کرده است: زبان بدن در «سوپر استار» در جهت القای یک کاراکتر مغرور، لحن درست و هدفمند  دیالوگ ها در«درباره ی الی» برای نشان دادن یک شخصیت سرگشته مدرن، زبان بدن شامل شکل راه رفتن و و حرکات دست و سر در «جدایی نادر از سیمین» برای القای یک عصبیت مزمن، میمیک منعطف در «حوض نقاشی» در جهت نشان دادن یک کاراکتر با ویژگی های جسمانی خاص ، گریم پذیری در «هیس دخترها فریاد نمی زنند» و جمعی از همه ی این توانایی ها به اضافه ی باور پذیر جلوه کردن و همنشینی با کاراکتر به معنای واقعی در مجموعه شهرزاد…


    احمدرضا احمدی یا (شاعر، هفته)

    سالروز تولد احمدرضا احمدی بهانه ای است که به دنیای شعر نقبی بزنیم و حالمان بهتر شود، گاهی باید در هیاهوی روزمرگی با چند کلمه شعر اوضاع ذهنی خیلی بهتر می شود، ذهن سرحال هم کل زندگی را بهتر خواهد کرد، احمدی نثر  و نظم منحصر به فردی دارد ، در واقع کلمه های او هویتی دارند که از هیچ کس وام گرفته نشده و متعلق به خود اوست، با خواندن آثار احمدی نگاه تازه ای به واژه های مختلف پیدا می کنید؛ «باران» رنگ دیگری می گیرد، «مادر» بودی دیگری دارد و…شعر خواندن نه دشواری تحلیلی خواندن را دارد و نه نیاز به حوصله ی داستان خوانی.

    یک هفته هفت چهره؛ از پاشایی‌ها تا ترانه علیدوستی
    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    «همیشه باید به خانه برگشت، خانه جای امنی است. در خانه می توان اندوه را افسار زد و از دلواپسی مرگ و زنانی که در ایستگاه قطار به هنگام وداع با پسرانی که به جبهه می رفتند بیرون آمد، چراغ خانه ها پس از هم روشن می شوند و دختران پس از هم عاشق می شوند» شعرها و یادهای دفترهای کاهی

    من در هوای صبح/ با پیرهن سفید / در ابتدای سال / در یک شهرستان / با چشمان باور / منتظر آمدن / یک پرنده / با یک زن / به پارک هستم..

    اکنون هراس پرنده/  آن است / که آسمان زمین شود

    هر دو شعر از مجموعه «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»

    یک هفته هفت چهره+ از پاشایی‌ها در خندوانه +ترانه علیدوستی عکس

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتاب اورجینال
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • دانلود فایل های زبان اصلی ریاضی فیزیک
  • افست کتاب لاتین
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • چاپ کتاب آمازون
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • خرید کتاب های زبان اصلی علم شیمی
  • دانلود فایل های زبان اصلی بیماری های مغز و اعصاب