امروز گفتگویی از زن ویدا جوان را جهت شما نقل می کنیم، بازیگری که با سریال زمانه معروف شد و با بازی خوب اش در سریال ماه و پلنگ نظرات مثبت رابه سمت خودش بازتاب داد. او هنرمند خوش برخوردی است که تسلط زیادی روی دانش بازیگری و البته نگاه حساب شده است ای به زندگی و کارش دارد، زیاد از سنش از بازیگری می داند و البته از جمله هنرمندانی که حاضر نیست هیچ چیزی رابا علاقه همیشگی اش، بازیگری عوض کند.

بازیگر شدن خانم ویدا جوان چطور اتفاق افتاد؟

– کار هنری و طراحی شخصی میکردم. آن وقت جهت کاری که مدیریتش با آقای فرهاد ویلکیجی بود، نیاز داشتند طراحی جهت بازیگران سینما لباس طراحی کند و ببرد همان ها را اجرا کند و بیاورد. این پروژه را پذیرفتم چون همسرم آقای تهرانی هم کار صحنه همان پروژه را پذیرفته بود. البته بازیگری را دوست نداشتم ولی همسرم میگفت همین پروژه وقت خوبی است که تو محیط سینما را ببینی، شاید دوست داشتی و علاقه مند شدي.

تصویر و بیوگرافی+ گفتگوی جنجالی ویدا جوان راجع به زندگی و عشقش

کار لباس راکه انجام می دادم می رفتم پشت صحنه و بازی ها را نگاه میکردم و گاه به همسرم میگفتم: کاشکی فلانی این طور بازی می کرد. همسرم هم که این اظهارنظرهای مرا می شنید، دائم اصرار داشت به کلاس هاي آقای سمندریان بروم. دیدم هم سینما فضای خوبی است و هم خودم علاقه مند شدم.

این شد که نخستین بار در کارهای آقای مهرداد فرید به نام «از ما بهترون» و بعد در «گزارش یک جشن» آقای ابراهیم حاتمی کیا نقش هاي کوتاهی بازی کردم و دیدم فضا، فضایی است که دیگر نمیتوانم جای دیگری کار کنم و بعد از این دو فیلم هم به کلاس هاي آقای سمندریان رفتم.

اینستاگرام ویدا جوان | اینستاگرام | خانواده | بازیگری | بازیگران | دوربین | بازیگر | همراه | فرزند | طراحی | سینما

حس نخستین بازی چطور بود؟

– «خنده» یک نابازیگر به معنای واقعی کلمه بودم. تا آن وقت جلوی دوربین نرفته بودم و اصلا از بازیگری خوشم نمی آمد. یک دختر آرتیست در حال طراحی لباس بودم. آن وقت یک نمایشگاه پارچه و لباس داشتم ودر حال طراحی جهت آن بودم. اتفاقی با همسرم به دفتر آقای مهرداد فرید دعوت شدیم و قرار بودم همسرم جهت کار صحبت کند. آقای فرید تهیه کننده و کارگردان سینما گفتند شما دو نفر زوج خوبی جهت نقشی که ما درنظر داریم هستید.

هیچوقت یادم نمی رود، نخستین نمایی که جلوی دوربین رفتم در اتاق یک بیمارستان بود. رضا عطاران روی تخت خوابیده بودو من و همسرم بعنوان کسانی که با او تصادف کرده بودیم به دیدنش رفتیم. وارد اتاق که شدم مستقیم به دوربین نگاه کردم. بعد گفتم آقای فرید من دارم به دوربین نگاه منی کنم «خنده» یعنی حتی نمیدانستم کجا را باید نگاه کنم ولی این اشتباه همان یک بار بود. تجربه خیلی جالبی بود.

تصویر و بیوگرافی+ گفتگوی جنجالی ویدا جوان راجع به زندگی و عشقش

خب! خیلی اشتباه داشتم؛ چون هیچ چیزی به من یاد نداده بودند. از نظر حسی راضی بودم و میگفتند میتوانم از بعد ازن کار بربیایم ولی از نظر تکنیکی خیلی مسئله داشتم. بعد ازآن به سریال «زمانه» پیوستید و بازی تان در نقش نگار نخستین کاری بود که با آن به تلویزیون معرفی شدید. دغدغه نگار در آن سریال زیاد نگه داشتن و حفظ خانواده بود؛ خانواده شلوغی که پرسشها کوچک را در آن بزرگ میکردند و این ها باعث می شد نگار گاه خرابکاری کند.

چرا نگار تنها ادم آرام خانواده بودو تلاش می کرد بحران هاي خانواده را حل، همه ی را آرام و از خانواده حمایت کند. خب او کم سن و سال بود. رشته روانشناسی می خواند و بهمین خاطر همن شروع به تحلیل و روانشناسی آدم ها کرده بودو هم میخواست آرامش خانواده را حفظ کند. این حامی بودن او بااهمیت ترین بُعد شخصیت نگار بود که دوست داشتم. به نظرم او در ابتدای راهش بود ولی تلاش میکرد عاقل باشد و راه درست را گزینش کند.

اینستاگرام ویدا جوان | اینستاگرام | خانواده | بازیگری | بازیگران | دوربین | بازیگر | همراه | فرزند | طراحی | سینما

در سریال «شمعدونی» هم نقش سارا دختر بزرگ خانواده را بازی کردید؛ دکتر خیلی جوانی که دور و بری ها وی را جدی می گیرند. نقشی که به نظرم پخته و شخصیتی که دوست داشتنی هست. آیا آدم هاي داستان شمعدونی، سارا را جدی نمیگرفتند؟

– اصلا حرف سارا همین است که خانواده او، سارا را آنقدر جدی نمی گیرند. جالب است بیننده ها به اشتباه فکر میکردند سارا دکتری قبول نشده، در حالیکه سارا دکتر بودو فقط تخصص قبول نشده بود. چون او فرزند اول خانواده بود، از او توقع بیش از حد داشتند و هنگامی که نمی توانست توقعات سخت انها را برآورده کند، نه تنها سرخورده که تبدیل به دختری شده است بود که اعتماد به نفس نداشت.

تصویر و بیوگرافی+ گفتگوی جنجالی ویدا جوان راجع به زندگی و عشقش

در سریال «پژمان» نقش هدیه، نامزد پژمان جمشیدی را بازی کردید. نقش دختر تازه به دوران رسیده ای که پژمان در شرایط بحرانی که دارد نمیتواند توقعات وی را برآورده کند. چطور توانستید خودتان رابه آن نقش نزدیک کنید؟

– خب! در بازیگری چند راه جهت نزدیک شدن به هر نقشی وجوددارد؛ یکی ازآن راه ها استفاده از تجربه هاي شخصی و همچنین استفاده از نمونه هاي شبیه نقش در جامعه هست. متاسفانه ازآن ظاهر دخترها نمونه هاي زیادی در پایتخت کشور عزیزمان ایران دیده ام و اتفاقا یکی از دلایلی که بعد از صحبت با آقای سروش صحت در خصوص بازی در آن نقش پذیرفتم به این علت بود که خودم از سطحی نگری بعضی جوان ها نسبت به پرسشها اقتصادی به جامعه زحمت می بردم.

به نظرم به خاطر همین نوع نگاه سطحی و نادرست به کسب ثروت، معنای واقعی علاقه از بین می رود. بعنوان هنرمند و یک انسان دلواپس بودم، چون می د یدم گاه انسانیت جهت این افراد معنایی ندارد.

همسرتان، آقای تهرانی نقش زیادی در ورودتان به سینما داشتند، کارهای تان را دنبال و بازی تان را نقد میکنند؟

– خیلی. او خیلی به من لطف دارد. هر لحظه میگوید تو بازیگر با استعداد و خوبی هستی. یادم است نخستین بازی ام راکه دید گفت از تو خیلی زیاد از این توقع دارم. به نظرم انتقاد خوب هست؛ چون آدم با انتقاد رشد میکند و با تعریف درجا می زند ودر سطحی می ماند. او حسابی نقدم می کند.

عشق از نظر شما چیست و چه وقت شوریدگی پیدا میکند؟

– هنگامی که اصیل می شود شوریدگی به همراه می آورد و بعد عقل و منطق آدم را از کار می اندازد. علاقه که می آید انسان دیگر حسابگر نیست. به گونه ای خودرا از تعلقات ارزیابی آمیز رها می کند و هر چیزی را جهت بودن با معشوق می پذیرد.

بازیگر مورد علاقتان چه کسی است؟

– جک نیکلسون به نظرم نابغه است و همه ی وامدار او هستند. الیزابت تایلور هم بسیار درخشان هست. آنقدر بازیگر خوب زیاد است که گزینش یکی دوتا سخت است.

ورزش مورد علاقتان چیست؟

شنا، ورزش هاي رزمی و هر ورزشی که در آن بازی باشد. عضو تیم قوای جسمانی مدرسه بودم ولی چون مسئله مفصل پیدا کردم گفتند ورزش سنگین نکن. مسابقه های تنیس را دنبال میکنم و از ماریا شاراپووا خوشم می آید.

اهل سفر هم هستید؟

– پول و وقت آن باشد و پیش بیاید میروم، همه ی جای کشور عزیزمان ایران زیباست. جزایر جنوب کشور عزیزمان ایران را خیلی دوست دارم.

تهران چطور؟

– باوجود این که هم خودم و هم پدرم اهل پایتخت کشور عزیزمان ایران هستیم، ولی پایتخت کشور عزیزمان ایران به خاطر شلوغی و ترافیک و شکل نادرست شهرسازی، شهر اذيت دهنده ای شده. باغ هاي شمال شهر را نابود کردند و جای آن ها برج ساختند. هر چقدر می گردم خاطرات کودکی ام را در محله هاي قدیمی پیدا کنم، نمیتوانم. فرزند نارمک بودم. منزل هاي کودکی که به یاد دارم منزل هاي حیاط دار دو طبقه بود.

زمانی که پدربزرگم یک طبقه به منزل ما اضافه کرد، همه ی میگفتند آن منزل سه طبقه! مادرم که من را جهت خرید به هفت حوض میبرد، هفت حوض خیلی فضای دوست داشتنی داشت. هیچگاه آن قشنگی ها را فراموش نمیکنم. میدان هاي بزرگ و سرسبز، آدم هاي ساده و خوشحال و فرزند هایي که در کوچه ها با آرامش بازی میکردند.

ودر آخر

آخرین پست هاي ویدا جوان در شبکه اجتماعی اینستاگرام رابه همراه هم مرور می کنیم، با پارس ناز همراه باشید.

ویدا جوان: در چوبي و كهنه باغ رو كه باز مي كردم، عطر گل محمدي ذهنمو وا مي داشت به رويا بافي و قدم هامو مستانه هل مي داد به جلو.. دستام روي گلبرگ ها مي رقصيدن و دلم مي خنديد.. هر سال مادرجون نفري يه شيشه گل محمدي خشک شده است براي تزئين ماست و خيار برامون آماده مي كرد و سوغات مي فرستاد.. شيشه آخرو خوب يادمه، هنوز هم دارمش..

روزي كه اون بته بزرگ گل محمدي كه خدا مي دونه چند سالش بود رو از ريشه درآوردن، انگار يه بندي از دلم پاره شد.. يه حسي براي هميشه گم شد، خاطره شد.. ولی عطرش ، طعمش، رنگش و يادش هنوز بهم سر مي زنه.. بعضي چيزا شايدم خيلي چيزا هيچوقت نمي ميرن، نه اينكه تمام و كمال ولي ذره ای از خودشونو تو يه جايي از قلبمون در ذهنمون جا ميذارن..

ویدا جوان: اكران ويژه بازیگران و صورت های معروف فيلم سينمايي ناخواسته ساخته برزو نيك نژاد عزيز

ویدا جوان: بدون متن

ویدا جوان و همسرش،عکس هاي ویدا جوان و همسرش،پست هاي اینستاگرام ویدا جوان،اینستاگرام ویدا جوان

ویدا جوان از عشق، علایق و خاطراتش می گوید ،ویدا جوان،گفت و گو با ویدا جوان،عکس هاي ویدا جوان

گفتگوی جنجالی ویدا جوان راجع به زندگی و عشقش + تصویر و بیوگرافی