اطلاعیه سایت
حتما عناوین زیر و مطالب انتهای صفحه را ببینید !!!
رکورد بیشترین لایک عکس در اینستاگرام توسط سلبریتی جنجالی شکسته شد + عکس
معما و تست هوش عبور از رودخانه + پاسخ
محمد رضا گلزار و مهناز افشار کنار دیگ نذری اربعین + عکس
حضور علی کریمی در برنامه خندوانه رامبد جوان
جدیدترین عکس ساره بیات / حامد بهداد در سفر به کانادا + تصاویر
تصاویر زننده و داغ چکامه چمن ماه و مانی کسرائیان + GEM
تصاویر جذاب مدلینگ شدن بهنوش بختیاری برای برند پاندورا
عکس های مدلینگ شدن آناهیتا نعمتی
عکس های جدید پوریا پور سرخ و مهراوه شریفی نیا بازیگران سریال کیمیا
جنایت جدید داعش : نصف کردن خبرنگار سوری از وسط + عکس
ماجرای کادر پزشکی بیمارستان خمینی شهر اصفهان و بخیه صورت کودک فقیر + کاریکاتور
“زهرا” زن کارگری است که در کارگاه خیاطی کار میکرده ولی زندگی جز بیشناسنامهگی، داستان دیگری هم جهت او رقم میزند: بیماری سرطان خون. حالا او مانده با یک بیماری پرهزینه، بدون تامین اجتماعی و بدون شناسنامه
“زهرا” زن کارگری است که در کارگاه خیاطی کار می کرده ولی زندگی جز بی شناسنامه گی، داستان دیگری هم جهت او رقم می زند: بیماری سرطان خون. حالا او مانده با یک بیماری پرهزینه، بدون تامین اجتماعی و بدون شناسنامه
تنها چیزی که می خواهم شناسنامه و بیمه تامین اجتماعی است
«سه چهار سالی بود که توی یک کارگاه خیاطی کار می کردم. صاحب کارم مرد خوبی بود. کمکم کرد تا یک کارگاه خیاطی بزنم. دنبال بیمه که رفتم، بعد از ۲۴ سال گفتند شناسنامه ام فوتیه…»
عبارات مهم : شیمی درمانی – شناسنامه “زهرا” نوزاد که بود، والدینش او را از پدر و مادر مهم می خرند. بعد از مدتی از برادر پدرش؛ شناسنامه ی فرزند فوت شده است ارزش را می خرند و به عنوان شناسنامه زهرا جا می زنند.
زهرا می گوید: مادرم ۱۱ ساله بودم که فوت کرد. پدرم هم در ۱۴ سالگی ام از دنیا رفت. دو برادر داشتم که یکی از آن ها زندان بود و برادر دومم با همسر و فرزندانش فروش مواد مخدر انجام می داد. با آن ها نمی توانستم زندگی کنم. در قرعه کشی بین زن های همسایه یک میلیون به نامم درآمد، با همان پول در پاکدشت یک منزل اجاره کردم.
“زهرا” متولد ۷۰ و از سال ۸۳ در کارگاه های خیاطی و چرم دوزی کار کرده هست. خودش می گوید: آن اوایل حقوقم ۴۵ هزار تومان در ماه بود. بعد از یک سال سرپرستِ کارگاه شدم. صاحب کارمان اصلا نبود. سفارش گرفتن ها و اداره ی کارگاه با خودم بود. تولید کارگاه را به روزی ۱۰۰۰ دست لباس بیمارستانی در ماه رسانده بودم.
زهرا هنگامی که جهت گرفتن بیمه اقدام می کند، به او می گویند که باید کارت ملی داشته باشد. خودش می گوید که تا قبل از آن جهت گرفتن کارت ملی اقدام نکرده بود. شناسنامه اش را هم قبل تر گم کرده بود. هنگامی که جهت گرفتن شناسنامه و کارت ملی می رود، به او اعلام می شود؛ شناسنامه ای تا امروز از آن استفاده می کرده ۲۴ سال پیش اعلام فوتی شده است است.
زهرا ادامه می دهد: همه چیز به هم ریخته بود. گیجِ اتفاقی که افتاده بود، شده است بودم. ۲۴ سال در زندگی بودم و نبودم. ۲۴ سال کسی بودم که اصلا نبود. از قبل می دانستم که فرزند این خانواده نیستم ولی دیگر نمی دانستم که شناسنامه و نامم هم مال من نیست. بعد از فوت مادرم؛ در یک دعوای خانوادگی همسر برادرم داد زد که من دختر این خانواده نیستم. درست هنگامی که مادرم رفت، فهمیدم که من از این خانواده نبودم. از طرفی دیگر کسی که قرار بود با او ازدواج کنم، هنگامی که متوجه شدند چه شرایطی دارم، خانواده اش همه چیز را کنسل کردند. خانواده اش گفتند من بی خانواده ام. بله من خانواده نداشتم ولی از ۱۳سالگی روی پای خودم بودم. منزل از خودم داشتم. یک کارگاه را می چرخاندم. یک برادر قاچاق فروش داشتم و به آسانی می توانستم به هرچیز تن دهم ولی سالم زندگی کرده بودم. بعد دیگر چه اهمیتی داشت داشتن یا نداشتن خانواده؛ آنهم اگر داشتمش هم شاید اوضاعم همین بود؟!
بعد از این اتفاقات “زهرا” مبتلا به افسردگی می شود و از کارگاه خیاطی بیرون می رود. او در تمام مدت یعنی بعد از فوت پدرش در اتاقی که اجاره کرده بود، تنها زندگی می کرده هست. ما هنگامی که از کارگاه بیرون می زند، به علت ضعف بدنی شدید به بیمارستان می رود. می گوید: فکر می کردم تمام این ضعف ها به خاطر افسردگی است ولی دکتر گفت باید در بیمارستان شریعتی آزمایش خون بدهم. آنجا گفتند که سرطان خون دارم. نه شناسنامه داشتم و نه بیمه. به کارگاه برگشتم. باید خرج شیمی درمانی ها را درمی آوردم. کارم شده است بود دوندگی از ثبت احوال به بیمه تامین اجتماعی و از بیمه تامین اجتماعی به ثبت احوال. مدام در حرکت بودم تا شاید بتوانم هزینه های شیمی درمانی را کم کردن دهم. دستِ تنها بودم. هیچکس نبود. من مانده بودم با بی کسی، با یاد پدر و مادری که حتی دیگر نمی دانستم که هستند یا نه؟!
زهرا می گوید: همه بعد اندازم را جهت دوره ی اول شیمی درمانی دادم. کارهای کارگاه که زیاد شد؛ دیگر نمی توانستم به کار ادامه دهم. ضعف و ناتوانی تمام جانم را گرفته بود. با قرض از صاحب کار و دوستانم توانستم بخشی از داروها را بخرم ولی باز به دنبال بیمه ام بودم. بدون داروها؛ درد امانم را بریده بود. هفته ای ده قرص باید می خوردم که هزینه اش ۷۰۰ هزار تومان بود.
امروز؛ زهرا یک سال است که شیمی درمانی را به خاطر نداشتنِ بیمه تامین اجتماعی رها کرده هست. می گوید: آدمی نیستم که سر بار کسی باشم. از کودکی کار کرده ام. آدم تنبلی نیستم. اگر شناسنامه از خودم بود الان صاحب یک کارگاه بودم ولی نشد که بشود. تنها چیزی که می خواهم یبمه و شناسنامه جهت خودم است نه جهت آدمی که ۲۷ سال پیش مرده و از دنیا رفته است.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: ilna.ir
دختری سرطانی که تنها از زندگی یک شناسنامه و بیمه تأمین اجتماعی می خواهد
واژه های کلیدی: شیمی درمانی | شناسنامه | خانواده | شناسنامه | خانواده | زندگی | خیاطی | خبر
-
محسن افشانی بازیگر سینما تلویزیون به خاطر حمل سلاح در پیج اینستاگرام خودش ب
-
ماجرای تیراندازی در فرودگاه مهرآباد/ آیا داعش در این حمله دست داشته است؟
-
بررسی گروگانگیری در بیمارستان به علت عدم پرداخت هزینه
-
علت فراموش کردن ۲۵ مسافر هواپیما توسط خلبان+پیام عذرخواهی
-
وضعیت خسارت و تعطیلی مدارس بر اثر سیل در آذربایجان شرقی+عکس
اخبار
آرشیو-
چذابه امروز وضعیت مرزهای عراق آخرین وضعیت مرزهای خوزستان شلمچه مهران
آخرین وضعیت مرزهای عراق شلمچه باز و چذابه موقتا بسته شد / تلاش برای رفع مشکل ادامه دارد استاندار خوزستان: پایانه مرزی شلمچه برای تردد زائران اربعین حسینی باز است همچنین مرز چذابه به صورت موقت از سوی کشور عراق بست...
-
ندیم امیری ؛ بازیکن افغانتبار تیم ملی فوتبال آلمان کیست و چطور به این تیم دعوت شد؟
-
سود نجومی که بانک ها از وام مردم به جیب میزنند!
-
خانواده میترا استاد نجفی را بخشیدند!
-
والیبال بازی کردن گلزار و علی کریمی در باشگاه
گالری عکس
آرشیو-
کافه اینستا با فریبا نادری زن ستاره مشهور ایرانی
اینستاگرام فریبا نادری | بازیگر معروف | فریبا نادری | اینستاگرام | بازیگر | تصویر | آخرین | اینستا کافه اینستا با فریبا نادری دراین قسمت از کافه اینستا مروری داریم بـه آخرین فعالیت هـای زن فری...
-
مدگردی با سحر قریشی | جالب ترین استایل های سحر قریشی
-
متن های تبریک تولد+ عکس نوشته خاص تولدت مبارک عشقم
-
عکس نوشته و جملات سنگین و معنا دار | سخنان بزرگان
-
سوپر استارها در کنسرت مهران مدیری | خواندن ترانه سوغاتی مرحوم هایده