کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید. (کوروش کبیر)
خوش آمدید - امروز : دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • A
    خانه » تفریح و سرگرمی » معما و تست هوش » ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    ضرب المثل | ثروتمندان | ثروتمند | بیدار | دنیای ضرب المثل

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    عبارات مهم : ضرب المثل – ثروتمندان

    داستان ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    مورد استفاده:

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    به افراد طمعكاری گفته می شود كه به هر طریقی دنبال سود بیشتری هستند.

    داستان ضرب المثل:

    روزگاری، مردی در شهری قاضی بود. این مرد تمام تلاش و تلاشش را می كرد كه با عدل و داد به قضاوت بپردازد و حقی را ناحق نكند این همه عدالت به كام عده ای از ثروتمندان و زورگویان شهر كه قبلاً به واسطه ثروت و نفوذشان از زیر بار قانون فرار می كردند خوش نمی آمد. یك روز یكی از ثروتمندان شهر كه كینه ی بدی هم از این قاضی در دل داشت، تصمیم گرفت یك شب هنگامی که قاضی خواب است به او حمله كند و او را در خواب بكشد.

    ضرب المثل | ثروتمندان | ثروتمند | بیدار | دنیای ضرب المثل

    یكی از زورگویان شهر هم كه در دادگاه به وسیله این قاضی به دزدی محكوم شده است بود، تصمیم گرفته بود به منزل ی قاضی برود و گاوش را بدزدد.

    قاضی كه از تصمیمات آنها خبر نداشت آن روز هم مانند هر لحظه هنگامی که كارش تمام شد، به طرف منزل اش رفت اول وارد طویله شد، آب و علوفه ی تازه جهت گاوش ریخت. بعد موقع اذان مغرب شد به مسجد رفت نمازش را خواند و بعد به منزل برگشت، قاضی پیش زن و فرزندش بود تا اینكه شامش را خورد و كم كم آماده شد جهت خوابیدن. در كوچه آن دو نفر منتظر بودند تا قاضی و خانواده اش بخوابند و آنها نقشه های خود را عملی كنند. یكی می خواست قاضی را با خنجری كه داشت تكه تكه كُند و مرد دیگری می خواست گاو قاضی را كه همه ی دارایی او بود بدزدد.

    این دو مرد كه یكدیگر را می شناختند در كوچه یكدیگر را دیدند مرد زورگو از دیگری پرسید: اینجا چه كار می كنی؟ مرد ثروتمند گفت: آمده ام تا قاضی را بكُشم. خیلی مرا اذیت كرده! تو اینجا چه كار می كنی و مرد زورگو پاسخ داد مگر مرا كم اذیت كرده آمده ام تا گاوش را بدزدم.

    بین این دو نفر سكوت عمیقی حكم فرما شد هركدام از آنها با خود فكر می كردند كه اگر آن یكی كارش را سریعتر انجام بدهد، می تواند كار فرد دیگر را خراب كند. اگر گاو سریعتر دزدیده شود، ممكن است سروصدایی ایجاد كند و قاضی از خواب بیدار شود و اگر قاضی را سریعتر بكشند ممكن است همه بیدار شوند دیگر نشود به طرف طویله رفت و گاو را دزدید.

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    با این فكر مرد زورگو رو كرد به مرد ثروتمند و گفت: ای رفیق! تو می خواهی قاضی را بكشی! بگذار من اول گاوش را بدزدم بعد تو قاضی را بكش.

    ثروتمند گفت: زرنگی؟ اگر موقع دزدیدن گاو حیوان سروصدا كند و همه را بیدار كند چی؟ تو صبر كن من قاضی را می كشم بعد تو برو گاوش را بدزد.

    ضرب المثل | ثروتمندان | ثروتمند | بیدار | دنیای ضرب المثل

    زورگو كه خیلی هم قلدر بود گفت: تو مگر حرف حساب سرت نمی شود می گم نمی شه اول من می رم گاوش را برمی دارم بعد تو برو و او را بكش. ثروتمند كه خیلی هم عصبانی بود، خنجرش را از غلاف كشید و گفت: تو حرف حساب سرت نمی شود. من اول قاضی را می كشم و الا ممكن است با این خنجر تو را بكشم. و كم كم دعوا و سروصدای مرد زورگو و مرد ثروتمند بالا گرفت.

    قاضی و خانواده اش در كمال آرامش خوابیده بودند كه از صدای دادوبیدادی كه از كوچه می آمد از خواب بیدار شدند قاضی چراغی روشن كرد تا ببیند بیرون چه خبر هست. زورگو كه متوجه روشن شدن چراغی در منزل شد فهمید قاضی بیدار شده، فریاد زد قاضی بیا كه این مرد می خواست تو را بكشد. مرد ثروتمند كه اوضاع را اینگونه دید جهت اینكه از خود دفاع كرده باشد فریاد زد قاضی بیدار شو كه این مرد آمده تا گاوت را بدزدد.

    همسایه های قاضی با شنیدن این سروصداها به كوچه آمدند تا ببینند در كوچه چه اتفاقی افتاده. هركدام از همسایه ها جهت اینكه از خطرات احتمالی جلوگیری كنند، چوب و چماقی با خود آورده بودند.

    ضرب المثل خدا شری بدهد كه خیر ما در آن باشد

    مرد ثروتمند و زورگو كه متوجه شدند بدجور آبروی خودشان را برده اند، درخواست کردند از مهلكه ای كه خودشان جهت خودشان ساخته بودند فرار كنند، ولی مردم راه را از هر طرف بر آنها بستند و آنها گیر افتادند.

    فردای آن روز آن دو مرد را به محكمه آوردند تا قاضی حكمی جهت مجازات آنها صادر كند. قاضی گفت: دعوا هر لحظه بد بوده و كار درستی محسوب نمی شود ولی این دعوای شما به قیمت زنده ماندن من تمام شد. در دعوای شما خیر و نیكی جهت من بود. اگر شما دیشب دعوا نمی كردید من دیشب به قتل رسیده بودم و گاوم كه كل دارایی من است به دزدی رفته بود.

    منبع:rasekhoon.net

    واژه های کلیدی: ضرب المثل | ثروتمندان | ثروتمند | بیدار | دنیای ضرب المثل

    اخبار

    آرشیو

    گالری عکس

    آرشیو

    اس ام اس های تازه

    آرشیو

    آهنگ های پیشواز

    آرشیو
  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • منابع اورجینال پزشکی بالینی
  • کتاب های پزشکی مولکولی اورجینال
  • چاپ کتاب اورجینال
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • منابع اورجینال رباتیک
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • افست کتاب لاتین
  • خرید کتاب خارجی pdf