حکایتی در مورد غفلت

حکایتی در مورد غفلت

عبارات مهم : جالب و خواندنی – ایستگاه

حکایتی خواندنی راجع به غفلت
حکایت غفلت، حکایت آن سه فیلسوفی است که در ایستگاه راه آهنی منتظر ورود قطار بودند. آن ها آن قدر گرم بحث و جدل بودند که غافل از ورود قطار شدند. لحظه ای که قطار خواست ایستگاه را ترک کند دو نفر از انها با عجله خود رابه درون قطار رساندند.

نفر سوم ولی که خیلی هم عجله داشت نتوانست سوار شود. از بس که ناراحت بود گریه میکرد، باربری که ماجرای انها را از نزدیک مشاهده کرده بود به وی نزدیک شد و به او دلداری داد وگفت خدا را شکر که حداقل دونفر از شما سوار قطار شد.

حکایتی در مورد غفلت

فیلسوف به جا مانده گفت: مسئله همین جاست. آن دو نفر جهت بدرقه من آمده بودند من ماندم و آن ها رفتند. مطمئناً آن ها هم در قطار دارند مانند من گریه می کنند. بله قطار زندگی در حرکت است چه سوار بشوی یا نشوی آن میرود و غفلت ازآن قابل جبران نیست.

منبع: talab.org

واژه های کلیدی: جالب و خواندنی | ایستگاه | زندگی | حکایت | شهر حکایت