اطلاعیه سایت
حتما عناوین زیر و مطالب انتهای صفحه را ببینید !!!
رکورد بیشترین لایک عکس در اینستاگرام توسط سلبریتی جنجالی شکسته شد + عکس
معما و تست هوش عبور از رودخانه + پاسخ
محمد رضا گلزار و مهناز افشار کنار دیگ نذری اربعین + عکس
حضور علی کریمی در برنامه خندوانه رامبد جوان
جدیدترین عکس ساره بیات / حامد بهداد در سفر به کانادا + تصاویر
تصاویر زننده و داغ چکامه چمن ماه و مانی کسرائیان + GEM
تصاویر جذاب مدلینگ شدن بهنوش بختیاری برای برند پاندورا
عکس های مدلینگ شدن آناهیتا نعمتی
عکس های جدید پوریا پور سرخ و مهراوه شریفی نیا بازیگران سریال کیمیا
جنایت جدید داعش : نصف کردن خبرنگار سوری از وسط + عکس
ماجرای کادر پزشکی بیمارستان خمینی شهر اصفهان و بخیه صورت کودک فقیر + کاریکاتور
آزار جنسی زنان مسئله جدی است که زندگی معنوی این قربانیان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث انزوای آنها می شود. در این مطلب با دو تن
آزار جنسی زنان مسئله جدی است که زندگی معنوی این قربانیان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث انزوای آنها می شود. در این مطلب با دو تن از قربانیان آزار جنسی صحبت شده است تا به این ترتیب بتوانید با پرسشها بعد از این اتفاق آشنا شوید.
آزار جنسی زنان را جدی بگیرید
“زمان دردشان را دوا نمی کند. عذابی که می کشند، کم نمی شود. زندگی می کنند، می خندند، به فعالیت های اجتماعی ارزش ادامه می دهند ولی هر لحظه چیزی بعد ذهنشان آزارشان می دهد. یک سیاهی، یک کابوس وحشتناک مثل فیلم ترسناک جلوی چشمشان رژه می رود و تاروپود وجودشان را از بین می برد. قربانیانی که در عرض چندثانیه در خلوتگاه مخوف تبهکاران گرفتار می شوند و زندگیشان آلوده می شود. زخم هایی در دلشان ایجاد می شود که دیگر هیچ درمانی ندارد. به مرور وقت هیچ کدام از این زخم ها دوا نمی شوند. ثانیه های وحشتناک تجاوز به جسم و روحشان هرگز از یادشان محو نمی شود. هر چقدر هم بخواهند به زندگی عادیشان برگردند باز هم منظره ای، آن لحظات شکنجه را برایشان تداعی می کند. احساس ترس، نکبت و عدم اعتمادبه نفس آنها را لحظه به لحظه از زندگی آرام و لذت بخش ارزش دور می کند. حالا در این میان، اگر به خاطر وحشت از آبرو تنها هم بمانند، روحشان ذره ذره از بین می رود. مرگی تدریجی با زخمی که هرگز التیام پیدا نمی کند. اینها قربانی هستند. قربانیانی که تا نفس می کشند، ذهنشان آرام نمی گیرد. زنان و دخترانی که حتی گذشت چند سال از آن لحظات وحشتناک شکنجه، هنوز هم نتوانسته اند چیزی را از یاد ببرند.
عبارات مهم : زندگی خانوادگی – وحشتناک
از سایه خودم هم می ترسم
مهشید، یکی از قربانیان تجاوز پرونده گرگ های خاکستری پایتخت هست. دو پسر شیشه ای که با سوارکردن زنان و دختران به عنوان مسافر، خودروی پرایدشان را به شکنجه گاه تبدیل کرده و بعد از چند ساعت آزارواذیت و دزدی پول و طلا، آنها را در خیابان رها می کردند. از آن وقت تا الان سه سال می گذرد ولی هنوز هم مهشید با یادآوری آن لحظه ها صدایش می لرزد، تمام خشمش را فرو خورده و تلاش می کند به زندگی عادی اش ادامه دهد ولی هنوز هم زندگی اش تحت تأثیر این اتفاق تلخ هست. اتفاقی که هیچ وقت فراموش نمی شود. کمرنگ شده است ولی همچنان در ذهنش باقی مانده است. همچنان هم از پراید خاکستری می ترسد. از نشستن روی صندلی عقب خودرویی که دو مرد سرنشین جلو هستند، می ترسد. از غریبه ها می ترسد، از نشستن درون تاکسی می ترسد. ٣ سال گذشته و نمی تواند فراموش کند. او که همچنان با یادآوری آن روز بغض گلویش را می گیرد، از زندگی سختش در این مدت می گوید:
آزار جنسی زنان را جدی بگیرید، گفتگو با قربانیان گرگ خاکستری پایتخت
مدت زیادی از آن اتفاق تلخ می گذرد، توانستید آن را فراموش کنید؟
مگر می شود فراموش کرد. زندگی من بعد از آن اتفاق زیر و رو شد. دیگر نتوانستم مثل گذشته زندگی کنم. هیچ وقت فراموش نمی شود. هر لحظه و هر ثانیه چیزی باعث می شود تا آن لحظات شوم را به یاد بیاورم.
این اتفاق تا چه اندازه زندگی شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
تا ٦ماه پیش که افسردگی داشتم و اصلا از منزل بیرون نمی رفتم. از همه چیز و همه کس می ترسیدم، فقط گریه می کردم. آن قدر اشک ریختم تا شاید بتوانم کمی از احساس غم و ناراحتی ام را کم کنم ولی فایده ای نداشت. تازه ٦ماه پیش بود که تصمیم گرفتم از منزل بیرون بروم و فعالیت های اجتماعی ام را انجام دهم. الان سر کار می روم. دیگر مثل گذشته منزل نشین نیستم ولی سایه این اتفاق هر لحظه با من است. کابوس ها همچنان هست. استرس ها و وحشت هایم همچنان وجود دارند. هنوز هم نمی توانم در صندلی عقب هیچ خودرویی بنشینم. وقتی روی صندلی عقب می نشینم و دو مرد در صندلی جلو باشند، اضطراب تمام وجودم را فرا می گیرد،حتی اگر آن دو مرد شوهر و پسرم باشند. یک بار روی صندلی عقب خودرویمان نشستم. شوهرم راننده بود، پسرم هم کنارش نشسته بود. با دیدن آن منظره حالم بد شد تا جایی که از آنها خواستم ماشین را نگه دارند. هنوز هم منظره هایی هستند که آن لحظات وحشتناک را برایم تداعی کنند. این اتفاق در ذهنم کمرنگ شده است ولی هرگز فراموش نمی شود و می دانم که تا آخر عمرم با من خواهد بود.
زندگی خانوادگی شما بعد از این اتفاق چطور شد؟
فقط شوهرم در جریان آزار و اذیتم بود. او هر لحظه مرا همراهی کرد. اصلا پاپس نکشید و حمایتم کرد ولی به هر حال در نحوه فکر او هم تاثیراتی گذاشته هست. مرتب می خواهد مرا کنترل کند. انگار او هم دچار اضطراب شده است است و می ترسد. تا چند ماه پیش که منزل نشین بودم، رفتارش خیلی خوب بود. حمایتم می کرد و دوستی هایش باعث شد بتوانم راحت تر با این قضیه برخورد کنم. تمام تلاشش را کرد تا من این اتفاق را فراموش کنم ولی از هنگامی که وارد اجتماع شدم، اضطراب هایش، کنترل هایش و پرسش و جواب هایش عذابم می دهد. نمی دانم شاید هم من حساس شده است ام. در کل که زندگیمان هیچ وقت مثل سابق نشد و فکر می کنم از این به بعد هم نخواهد شد.
چند وقت است که ازدواج کرده اید؟
الان ٢٠ سال هست. یک پسر ١٦ساله دارم.
آزار جنسی زنان مسئله جدی است که زندگی معنوی این قربانیان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث انزوای آنها می شود. در این مطلب با دو تن
به نظرتان اجرای مجازات اعدام توانست تاثیری در روحیه شما داشته باشد؟
نه اصلا. من هیچ وقت دوست نداشتم متهم اعدام شود. دلم جهت مادرش می سوخت. ما قربانی شدیم و فوت یکی دیگر نمی تواند حالمان را خوب کند.
صحبتی هم جهت کسانی که دچار آینده مشابه شما می شوند، دارید؟
فقط از آنها می خواهم احساساتشان را مخفی نکنند. تصور نکنند که خودشان به مرور وقت حالشان خوب می شود. باید دوره های مشاوره را بگذرانند. درددل کنند. اشک بریزند، تا بالاخره حالشان بهتر شود. هر چند که هنوز هم از سایه خودم هم می ترسم ولی خیلی بهتر از ماه های اول این اتفاق هستم.
از تمام تاکسی ها وحشت دارم
حال و روزش تعریفی ندارد. هنوز هم از همه مردان غریبه می ترسد. سه سال است که هرگز سوار تاکسی نشده هست. کابوس هایش تمامی ندارد. ناهید هم یکی دیگر از قربانیان پرونده سیاه گرگ های خاکستری است. زن ٤٠ساله ای که آزار دید و تمام خشمش را در گلو فرو برد تا خانواده اش متوجه ماجرا نشوند. به تنهایی اشک ریخت و گریه کرد. عذاب کشید و هنوز هم سیاه های زندگی اش رنگ خوش حالی به خود نگرفته اند. لحظه هایی هستند که یادآور آن شب شوم و وحشتناک باشند. آن شبی که ناهید خسته از مطب دکتر برگشت و سوار ارابه وحشت شد. پراید معروف سعید و فرهاد. بعد از آن بود که هم طلاهایش دزدی شد، هم کتک خورد و هم مورد آزار و اذیت قرار گرفت. در آخر هم در بیابانی تاریک و خلوت رها شد. ناهید هنوز هم با یادآوری این لحظه ها بغض می کند و اشک می ریزد.
چطور با این اتفاق تلخ کنار آمدید؟
زمان زیادی گذشته است ولی هنوز هم از همه کس و همه چیز می ترسم. من زن نترسی بودم. همه مرا به دلیری و بی باکی می شناختند ولی الان از سایه خودم هم می ترسم. چشمان فرهاد در آن لحظات وحشتناک در ذهنم باقی مانده و کابوس شب هایم شده است هست. دیگر حتی نمی توانم به صورت مرد های غریبه نگاه کنم. سوار هیچ تاکسی ای نمی شوم. حتی اگر همراه با خانواده ام باشم، باز هم سوار تاکسی نمی شوم. یا باید خودروی شخصی خودمان باشد یا با اتوبوس و مترو رفت وآمد می کنم. از تمام تاکسی های دنیا وحشت دارم.
خانواده ات در جریان ماجرا قرار دارند؟
آنها فقط فکر می کنند که از من دزدی شده است و کتک خورده ام. عنوان تجاوز را نمی دانند. در این مدت تنها بودم و به تنهایی اشک ریختم. غصه خوردم و عذاب کشیدم.
آزار جنسی زنان را جدی بگیرید، گفتگو با قربانیان گرگ خاکستری پایتخت
فکر می کنید وقت می تواند آرامش را به زندگیتان برگرداند؟
به مرور وقت این اتفاق در ذهنم کمرنگ شده است است ولی می دانم هیچ وقت پاک نمی شود و تا لحظه ای که نفس می کشم، نمی توانم آن اتفاق را فراموش کنم. تا زمانی هم که این اتفاق فراموشم نشود، طعم آرامش واقعی را نمی چشم.
می دانید که فرهاد اعدام شده است است؟
نه نمی دانستم. از اول زیاد پیگیری نکردم، چون دلم نمی خواست خانواده ام از این عنوان باخبر شوند، به خصوص شوهرم. جهت همین زیاد به دادگاه و دادسرا رفت وآمد نکردم، پیگیر اجرای مجازات نبودم ولی می دانستم قرار است اعدامش کنند.
اعدام او تأثیری هم در حال و روز شما دارد؟
نه. دلم نمی خواست آزاد شود ولی با اعدامش هم حالم خوب نخواهد شد.
فرزند دارید؟
بله، یک دختر ٢١ساله دارم که بعد از این اتفاق نسبت به او حساس تر شده است ام. هنگامی که بیرون می رود تا برگردد، عذاب می کشم. فکرهای وحشتناک رهایم نمی کنند. ما قربانیان این اتفاقات تلخ، تا هر لحظه استرس داریم و عذاب می کشیم ولی باید تلاش کنیم به زندگی عادی برگردیم تا حداقل اطرافیانمان زجر نکشند.
آزار جنسی زنان مسئله جدی است که زندگی معنوی این قربانیان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث انزوای آنها می شود. در این مطلب با دو تن
چقدر تلاش کردید تا حال و روزتان بهتر شود؟
خیلی تلاش کردم که به خاطر دختر و شوهرم به زندگی عادی برگردم و آرامش داشته باشم ولی هر لحظه چیزی بعد ذهنم عذابم می دهد و آن صحنه ها هرازگاهی برابر چشمانم می آید.
اگر می خواهید زیاد بدانید : آزار جنسی دانش آموزان پسر !!! مسئله چیست؟
اگر می خواهید زیاد بدانید : نشانه های آزار جنسی در کودک که هر پدر و مادری باید بداند
اگر می خواهید زیاد بدانید : آموزش پیشگیری از آزارجنسی در مهدها و پیش دبستانی ها!
آزار جنسی زنان را جدی بگیرید، گفتگو با قربانیان گرگ خاکستری پایتخت
گردآوری : گروه سلامت گروه تحریریه سایت
seemorgh.com/health
منبع : shahrvand-newspaper.ir
واژه های کلیدی: زندگی خانوادگی | وحشتناک | خانواده | خانواده | کابوس | صندلی | زندگی | تاکسی | اعدام
-
محسن افشانی بازیگر سینما تلویزیون به خاطر حمل سلاح در پیج اینستاگرام خودش ب
-
ماجرای تیراندازی در فرودگاه مهرآباد/ آیا داعش در این حمله دست داشته است؟
-
بررسی گروگانگیری در بیمارستان به علت عدم پرداخت هزینه
-
علت فراموش کردن ۲۵ مسافر هواپیما توسط خلبان+پیام عذرخواهی
-
وضعیت خسارت و تعطیلی مدارس بر اثر سیل در آذربایجان شرقی+عکس
اخبار
آرشیو-
چذابه امروز وضعیت مرزهای عراق آخرین وضعیت مرزهای خوزستان شلمچه مهران
آخرین وضعیت مرزهای عراق شلمچه باز و چذابه موقتا بسته شد / تلاش برای رفع مشکل ادامه دارد استاندار خوزستان: پایانه مرزی شلمچه برای تردد زائران اربعین حسینی باز است همچنین مرز چذابه به صورت موقت از سوی کشور عراق بست...
-
ندیم امیری ؛ بازیکن افغانتبار تیم ملی فوتبال آلمان کیست و چطور به این تیم دعوت شد؟
-
سود نجومی که بانک ها از وام مردم به جیب میزنند!
-
خانواده میترا استاد نجفی را بخشیدند!
-
والیبال بازی کردن گلزار و علی کریمی در باشگاه
گالری عکس
آرشیو-
کافه اینستا با فریبا نادری زن ستاره مشهور ایرانی
اینستاگرام فریبا نادری | بازیگر معروف | فریبا نادری | اینستاگرام | بازیگر | تصویر | آخرین | اینستا کافه اینستا با فریبا نادری دراین قسمت از کافه اینستا مروری داریم بـه آخرین فعالیت هـای زن فری...
-
مدگردی با سحر قریشی | جالب ترین استایل های سحر قریشی
-
متن های تبریک تولد+ عکس نوشته خاص تولدت مبارک عشقم
-
عکس نوشته و جملات سنگین و معنا دار | سخنان بزرگان
-
سوپر استارها در کنسرت مهران مدیری | خواندن ترانه سوغاتی مرحوم هایده